زندگی معنوی 1/ 12/ 95 ـ جلسه 71
جلسه گذشته درباره انتقال از وضعیت موجود در نگاه به خود و دیگران، به وضعیت مطلوب، بحث شد. گفته شد که از این پس به هر کسی نگاه کردیم، به خصوصیات جسمانی او توجه نکنیم و این خصوصیات را معیار و ملاک قضاوت درباره دیگران قرار ندهیم، بلکه به سیرت شخصی و خلق و خوی آنها توجه کنیم و خوبیهایشان را مدّ نظر قرار دهیم.
توجّه به کاستیهای دیگران نیز مطلوب نیست. و اگر این کاستیها بخواهد به ضرر ما تمام شود آن ضررها را از ما دفع خواهند کرد؛ مثلاً توطئهها را از یاد آنها میبرد، یا این که در لحظه آخر، مانع از اجرایی شدن توطئهها میشوند.
و اما ادامه بحث:
نکاتی درباره نگاه به خود و دیگران
نکتة اول:پیامدهای منفی توجه انحصاری انسان به نقاط قوت خود:
الف ـ غرور و خودپسندی: تکبر از ریشه کبر و خود بزرگبینی است. کبریایی فقط از آنِ خداست و هر کسی که کبر بورزد کافر شده و بینیاش به خاک مذلت کشیده خواهد شد:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ؛[1] و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید»، پس بجز ابلیس- که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- [همه] به سجده درافتادند.»
ب ـ ابتلا شدن به نوعی توهّم: انسان تنها مالک نیازها و نداشتههای خویش است. چیزی ندارد که به آن بنازد و کبر ورزد. بنابراین، اگر انسان فقط به داشتهها و امتیازاتش نگاه کند و فخر بفروشد دچار نوعی توهّم خواهد شد و خود را مالک داشتههای خود به حساب میآورد. بر اساس این توهّم، خود را دارا فرض میکند. بنابراین، سعی و تلاش خود را کم کرده و از رشد باز میماند.
نکتة دوم:پیامدهای منفی توجه انحصاری انسان نسبت به کاستیها و نقاط ضعف خود:
الف ـ تضعیف روابط اجتماعی با دیگران: توجه انحصاری به نقاط ضعف خود، باعث میشود که همین نگاه نسبت به دیگران هم تسرّی داده شود. درنتیجه آن فرد، در روابط اجتماعی خود با دیگران، دچار مشکلاتی خواهد شد.
ب ـ دچار شدن به اضطراب، افسردگی و احساس گناه: اگر نگاههای منفی، افزایش یابد و انباشته شود ممکن است او را به حالت اضطراب و دلمردگی دچار سازد، و حالت تنش و یأس و ناامیدی نسبت به آینده را در او بوجود آورد و در نهایت به افسردگی مبتلا نماید.
نکتة سوم:در اینجا به مناسبت بحث درباره احساسات منفی، مطالبی را درباره احساس گناه مطرح میکنیم:
1. دو دیدگاه در باره احساسِ گناه وجود دارد؛ یک نگاه مثبت (دیندارانه) و دیگری نگاه منفی (روانشناسانه). احساس گناه از آن جهت که انسان را به سمت توبه و جبران خطا، هدایت میکند و حسّ مسئولیتپذیری را در انسان ایجاد و تقویت میکند، مطلوب و مثبت است و از آن جهت که انسان را به ناتوانی و عجز میرساند، حس اعتماد بنفس را به شدت تضعیف میکند و منجر به ضعف اراده میشود، منفی و نامطلوب دانسته شده است.
2. ریشه احساس گناه، نفس لوّامه یا وجدان است که خدا در انسان قرار داده است. کارکرد این نیروی قوی آن است که اگر انسان کار خوب انجام دهد او را تحسین میکند و اگر کار بد انجام دهد او را سرزنش کرده و به او هشدار میدهد. اما چون اکثر انسانها، کار بد انجام میدهند، کارکرد هشداردهندة آن بیشتر بروز میکند.
3. هر هشداری از سوی وجدان، عذابی است که انسان در درون خود احساس میکند. در نتیجه، یک انسانی که بیست سال، خطا کرده است، روح او میزان بالایی از عذاب را در خود ذخیره کرده و با خود حمل میکند. این رنجها و خود تخریبیها، اعتماد انسانها را کاهش میدهد و فرد را دچار اضطرابها و تنشها و احساس گناه میکند.
4. اگر احساس گناه در انسان طولانی شود و به حالت مرضی و بیمارگونه تبدیل میشود، فرد را به وسواس فکری و افسردگی دچار خواهد کرد که ممکن است به پیامدهای خطرناکی مانند ناامیدی و خودکشی بیانجامد. در حالی که ناامیدی به شدت منفور است و با کفر به خدا برابر دانسته شده است:
« … وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ؛[2] و از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمىشود.»
نکتة چهارم: راهکارهای رهایی از احساس گناه مرضی:
1. ترک گناه: گناه نکنیم، خطا نکنیم تا به عذاب وجدان و احساس گناه مبتلا نشویم: « إِنَّ تَرْکَ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ»[3].
2. توبه: توبه یک راه کار و مکانیزم جالبی است و کارکرد روحی روانی دارد. براساس آیات و روایات بدست میآید که حقیقت توبه، حسّ ندامت است.
3. جبران و ترمیم خسارات: جبران حقّ الناس و حقّ الله، متفاوت است. جبران حقّ الله بسیار ساده است زیرا خدا سریع الرضا است امّا مهم حقّ الناس است؛ زیرا مردم به راحتی، راضی نمیشوند. مهمتر از حق الناس مالی و آبرویی، حق الناس فکری است؛ یعنی انسان یک ثانیه نسبت به دیگری فکر بد کند.
4. احساس رهایی داشتن بعد از توبه: پس از توبه، دو احساس در انسان پدید میآید؛ احساس گناه و احساس رهایی از گناه؛ زیرا از یک طرف، خود را همچنان گناهکار میداند و از طرفی دیگر به دلیل پشیمانی از گناه و اعتقاد به رحمانیت خدا، خود را رها و خلاص مییابد. از میان این دو احساس، باید بعد از توبه، احساس رهایی غلبه داشته باشد؛ چون رحمانیت خدا قویتر است و غلبه دارد. بنابراین، اگر فرد توبه کرد و اشتباهاتش را جبران نمود، دیگر حسّ گناه معنا ندارد. احساس گناه از این به بعد، خطا و مرض است. این حالت، دقیقاً به معنای خودنایاری، چالش بیدلیل با خود، خودسرزنشی و خودآزاری بیوجه است. بیایید یک بار هم احساس رهایی را تجربه کنیم.
5. یادآوری رحمت و مغفرت خدا: آیه «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛[4] در حقیقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.» را به زیباترین شکل نوشته و در خانه نصب کنید تا همواره به آن بنگرید.
خلاصه این که مدل مطلوب در نگاه به خویش این است که اول منفیها را ببینیم، البته نه برای حسّ گناه و خود سرزنشی، بلکه برای آنکه خود را بشناسیم و عذاب وجدان خویش را کاهش داده و از آن عبور کنیم. و دوّم، مثبتها را ببینیم، البته نه برای غرور و توهّم، بلکه برای امید؛ زیرا تنها راه کاستن نقاط ضعف، تکیه کردن به نقاط مثبت است.
[1]. بقره/ 34. [2]. یوسف/87. [3]. کلینی، کافی، ج8، ص385. [4]. زمر/53.