زندگی معنوی ـ جلسه پنجاه و یکم ـ مورخ 5/ 2/ 95
موضوع جلسات گذشته برکت و عوامل برکتزا بود. گفتیم که برکت یعنی خیری که همراه با تداوم و کثرت همراه باشد. در جلسه گذشته نیز به مهمترین عوامل برکتزا با نگاه به قرآن اشاره کردیم. پس از بیان نکات مربوط به آیه 96 سوره اعراف به دست آمد که برخلاف نگاه رایج، برای رسیدن به برکت و فراوانی، باید جهت دویدنهای شبانهروزی را تغییر داد و برای تقویت ایمان و تقوا کوشش نمود. ایمان مفهومی درونی است و تقوا ناظر به عمل. به عبارت دیگر باید دغدغهها را عوض کرد.
و اما در این جلسه، به چند عامل دیگر اشاره خواهد شد.
عامل دوم: پیشوایی اهل بیت
در روایتی از امام حسن علیه السلام آمده است:
لَو أنَّ النّاسَ سَمِعوا قَولَ اللَّهِ عز و جل ورَسولِهِ لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها، وَالأَرضُ بَرَکَتَها، ولَمَا اختَلَفَ فی هذِهِ الامَّةِ سَیفان ولَأَکَلوها خَضراءَ خَضِرَةً إلى یَومِ القِیامَةِ؛[1] اگر مردم سخن خدا و پیامبرش را مىشنیدند، آسمانْ بارانش را، و زمینْ برکتش را به آنان مىبخشید و هرگز در این امّت، اختلاف و زد و خورد پیش نمىآمد و همه از نعمت سرسبز دنیا تا روز قیامت، برخوردار مىشدند.
طبق این حدیث، شنیدن سخن خدا و اولیای الهی موجب نزول برکت از آسمان و زمین خواهد شد. معنای ارزشی و قرآنی واژه کلیدی «سمع»، شنیدن و قبول کردن با تمام وجود و با طیب خاطر است.[2] بنابراین، اگر مردم سخنان خدا و اولیای او را با گوش جان بشنوند و طبعا به آن عمل کنند از برکات آسمان و زمین بهرهمند خواهند شد. در غیر این صورت، زمین خسیس و بیبرکت خواهد شد. به عبارت دیگر، ظهور برکت و فراوانی در زمین به عمل انسان مربوط است همانطور که ظهور فساد در آن نیز به عمل انسان مربوط میشود. در قرآن به صراحت میان ظهور فساد در زمین و اعمال انسانها (فردی و اجتماعی) رابطه مستقیم برقرار میکند:
ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛[3] به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا [سزاىِ] بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.
کمبودها، خستهای زمین و آسمان از مصادیق ظهور فساد در زمین هستند. بنابراین اعمال انسان بر روی خودش، اطرافیان و زمین تاثیرگذار است. از سوی دیگر، با ظهور فساد در زمین، باید به اعمال انسانها نگریست. هیچ چیزی از بیرون به انسان نمیدهند. پس خسّت زمین، به اعمال انسان مربوط است. البته خسّت زمین نیز تا حدّ مشخصی است و آن، حداقل سهم انسان از تسخیر آسمان و زمین است. هر چه عمل انسان بهتر شود حدّ این تسخیر نیز بیشتر خواهد شد؛ یعنی، نفع بیشتری به انسان خواهد رسید.
عامل سوم: عمل زیبا
در حدیثی از امام علی علیه السلام میخوانیم:
بَرَکَةُ العُمُرِ فی حُسنِ العَمَلِ؛[4] برکت عمر، در نیکو کار کردن است.
به طور کلی عمل بر سه نوع است؛ بد، خوب، زیبا. عمل حسن به معنای عمل زیباست نه عمل خوب. عمل زیبا عملی است بدون منت و بی توقع؛ حتی توقع از خدا. پس اگر منت گذارد و یا توقع داشته باشد عملش صالح است ولی حسن نیست.
عامل چهارم: ارتباط خویشاوندی
در حدیثی از پیامبر اسلام چنین آمده است:
مَن سَرَّهُ أن یُنسَأَ لَهُ فی عُمُرِهِ ویُوَسَّعَ لَهُ فی رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللَّه؛[5] هر کس خوش دارد که عمرش طولانى و روزىاش فراوان شود، از خدا پروا کند و صله رحم نماید.
عمر طولانی در صورتی مطلوب است که با برکت و وسعت در رزق همراه باشد. شاید منظور از برکت، در صله رحم نیز برکت در نسل باشد از باب تناسب حکم و موضوع.
عامل پنجم: شاد کردن والدین
در حدیث امام صادق میخوانیم:
إن أحبَبتَ أن یَزیدَ اللَّهُ فی عُمُرِکَ فَسُرَّ أبَوَیک؛[6]اگر دوست دارى که خداوندْ عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.
به طور کلی دو نوع برخورد میتوان با پدر و مادر داشت؛ برّ الوالدین و سرّ الوالدین. شاد کردن والدین غیر از نیکی به آنهاست. هیچ کاری در دنیا بهتر از شاد کردن دیگران نیست. برای شاد کردن دیگران میبایست نیازهای واقعی آنان را بدون توقع و قبل از آنکه به زبان آورند، برطرف ساخت. به همین دلیل، نیاز سنجی بسیار مهم است.
اهل بخشش بودن، بیشتر از مال، به همت بلند نیاز دارد. هر که در حال فقر نبخشد در توانگری هم نخواهد بخشید.
عامل ششم: صدقه دادن
امام صادق علیه السلام در این باره میفرمایند:
إنَّ صَدَقَةَ اللَّیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وتَمحُو الذَّنبَ العَظیمَ، وتُهَوِّنُ الحِسابَ، وصَدَقَةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ وتَزیدُ فِی العُمُرِ؛[7] صدقه در شب، خشم پروردگار را فرو مىنشاند و گناه بزرگ را محو مىکند و حساب را آسان مىسازد؛ و صدقه در روز، مال را افزایش مىدهد و بر عمر مىافزاید.
عامل هفتم: زیارت قبر امام حسین علیه السلام
از امام باقر علیه السلام روایت شده است:
مُروا شیعَتَنا بِزِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام فَإِنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزقِ، ویَمُدُّ فِی العُمُرِ، ویَدفَعُ مَدافِعَ السّوءِ؛[8] پیروان ما را به زیارت قبر حسین علیه السلام فرمان دهید؛ چرا که زیارت آن، رزق را مىافزاید، عمر را طولانى مىکند و از حوادث ناگوار جلوگیرى مىنماید.
البته قابل توجه است که بهتر است بیش از آنکه خود به زیارت رویم، اسباب زیارت رفتن را برای دیگران فراهم کنیم؛ زیرا شیعه اهل خوردن نیست بلکه اهل خوراندن است. همانطور که امام علی علیه السلام میفرمایند:
قوتُ الأجسادِ الطَّعامُ، وقوتُ الأرواحِ الإطعامُ؛[9]خوراک بدنها، خوردن است و خوراک جانها، خوراندن.
و در حدیث دیگر نیز چنین فرمودند:
لَذَّةُ الکِرامِ فی الإطعامِ، ولَذَّةُ اللِّئامِ فی الطَّعامِ؛[10]لذّت کریمان، در خوراندن است و لذّت لئیمان، در خوردن.
عامل هشتم: اخلاق زیبا داشتن
در حدیثی از امیرالمومنین میخوانیم:
فی سَعَةِ الأَخلاقِ کُنوزُ الأَرزاق؛[11] در خوشاخلاقى، گنجینههاى روزى نهفته است.
حسن خلق نیازمند وسعت در روح است. آدمی که درونش بسته باشد نمیتواند اخلاق زیبا داشته باشد.
عامل نهم: زیبا سخن گفتن و سخن زیبا گفتن
امام سجاد علیه السلام در این باره میفرمایند:
القَولُ الحَسَنُ یُثرِی المالَ، ویُنمِی الرِّزقَ، ویُنسِئُ فِی الأَجَل؛[12] گفتار نیکو، ثروت را مىافزاید، روزى را رشد مىدهد، و مرگ را به تأخیر مىاندازد.
سخن دو بعد دارد؛ محتوا و صورت. حسن القول، هم شامل سخن زیبا گفتن است و هم زیبا سخن گفتن. بسته نیک را نیک باید بستهبندی کرد. بسته نیک همان محتوای سخن است و بستهبندی نیک همان قالب و صورت سخن است. سه شرط زیبایی محتوای سخن عبارتند از: صداقت، مستدل، مفید و سودمند. شرط زیبایی سخن نیز عبارت است از: مثبت حرف زدن؛ یعنی، منفی و آزاردهنده نباید سخن گفت. برای آنکه سخنی زیبا باشد باید از تمام آلام و رذایل روحی خالی باشد؛ زیرا احساسات درونی مانند کینه در سخن نیز ظاهر خواهد شد.
عامل دهم: قناعت
در این باره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله روایت شده است:
القَناعَةُ بَرَکَة؛[13] قناعت، برکت است.
مومن کسی است که:
1. در جانب درآمد، پرتلاش باشد و به حلال و حرام توجه داشته باشد.
2. در جانب مصرف، بخشی از مال خود را ببخشد (انفاق واجب و مستحب) و به اندازة نیاز مصرف کند.
بنابراین، قناعت ناظر به مصرف است نه درآمد. قناعت یعنی این که اسراف نکند. اسراف نیز به معنای مصرف به حدّ کفاف است. پس اگر کسی کمتر ویا بیشتر از نیاز خود مصرف کند اسراف است.
***
حاصل آن که برای رسیدن به برکت، باید انسان خوبی باشم و اعمال زیبا انجام دهیم. یعنی باید به کیفیت عمل توجه کنیم تا کمیت عمل.
[1]. محمدی ری شهری، خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص354. [2] فعالی، معرفت شناسی در قرآن، ص428. [3]. روم/41. [4]. محمدی ری شهری، خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص358. [5]. همان. [6]. همان، ص364. [7]. همان، ص366. [8]. همان، ص370. [9]. محمدى رىشهرى، میزان الحکمة، ج6، ص459. [10]. همان. [11]. محمدی ری شهری، خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص380. [12]. همان، ص382. [13].همان، ص388.