زندگی معنوی ـ جلسه چهل و سوم ـ مورخ 11/11/ 1394
در جلسات گذشته گفتیم که تحقق توبه، سه شرط دارد: ندامت، عذرخواهی خواستن و ریشهکنی که کامل کننده دو شرط پیشین است. پس از آن، به اصول شکلگیری توبه پرداختیم که عبارت بودند از: بزرگ شمردن جرم، کوچک شمردن توبه خویش و عذرخواهی از خلق خدا. در نهایت نیز مطرح شد که باطنهای حقیقت توبه عبارتند از: جداسازی پارسایی (تقوا) از خودخواهی و خودپسندی، فراموش کردن کلی جنایت (گناه) و تائب شدن از توبههای پیشین به صورت مستمر.
در جلسه گذشته در توضیح اولین حقیقت توبه بیان شد که گاه انسان، رفتاری را انجام میدهد که در ظاهر، خوب است ولی باطن سوء دارد، مانند این که تقوا و پارسایی خود را با خودخواهی اشتباه میگیریم و دچار بخل، ریا، حسادت و … میشوم. اصالت نیز با باطن است. بنابراین باید میان این دو بعد، تمییز قائل شد، هرچند بسیار مشکل است.
و اما ادامه بحث:
بند دوم: فراموش کردن کلی جنایت (گناه)
نسیان جنایت یعنی خشکاندن ریشه گناهان در ذهن. به عبارت دیگر، نسیان جنایت، یعنی این که نه تنها معصیت را در عمل، ترک کند بلکه ذهن آدمی نیز از آن گناه فاصله بگیرد؛ زیرا ممکن است گناهی در عمل، ترک شود ولی در ذهن، آن را مرتکب شود.
اگر ذهن انسان، پاک شود، درون انسان سبک خواهد شد. احساس زیبای سبک شدن، رهایی و پرواز زمانی به انسان دست میدهد که از تعلق به زمین جدا شود. نیروی جاذبه زمین، علاوه بر جسم، روح را نیز بواسطه جسم، به سمت خود میکشد. از این کشش با عنوان «تعلق روح به زمین» یاد میشود. با کنده شدن جسم از زمین، روح انسان هم به احساس سبکی خواهد رسید. برای رها شدن از زمین و احساس سبکی، کافی است از تعلقات، بکاهیم و برای شروع، بهتر است از تعلق به شهوت جنسی آغاز کنیم.
دیگران را باید به این حس دعوت کرد تا آن را در خود بیابند. انسان تا زمانی که چسبیده است متوجه نمیشود، مانند حالت خواب. بنابراین، یقظه دو کارکرد دارد: 1ـ بیدار شدن. 2ـ متوجه میشود خواب بوده است.
حاصل آنکه، توبه دو نوع است، توبه از عمل معصیت، و توبه از فکر معصیت.
بند سوم: تائب شدن از توبههای پیشین به صورت مستمر
رمز سوم حقیقت توبه آن است که آدمی، باید دائماً در حال توبه باشد.
… وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.[1]
نکات مربوط به آیه:
نکته اول: مخاطب آیه، مومنین هستند. بنابراین، توبه، از شرایط مؤمن بودن به شمار میآید؛ هم توبه از گناه و هم توبه از نقص ایمان. پس آدمی با توبه، مخاطب این آیه قرار گرفته و مامور به توبه خواهد بود. پس باید دائما در حال توبه باشد تا جایی که به اقلاع کامل دست یابد.
نکته دوم: آدمی باید از توبه قبلی خود نیز توبه کند؛ زیرا با توجه به نکته قبلی میتوان به جای مومنون در آیه، تائبون را قرار داد یعنی «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْتائبونَ». پس باید از توبه قبلی خود نیز توبه کرد، چرا که هر چه انسان در مسیر صعود و سلوک، بالاتر رود نسبت به مقام پایینتر و نسبت به اعمال خوب خود در آن مقام، حس گناه پیدا میکند و آنان را ناقص مییابد. یکی از اعمال خوب انسان در مقامهای قبلی، توبه است. بنابراین، هر چه انسان رفعت یابد، باید از توبههای قبلی خود توبه کند.
این نسبت به اعمال خوب بود، اما اعمال زشت و گناه که جای خود دارد. اصولا هر کس به هر کس ظلم کند، در واقع به خودش ظلم کرده است؛ زیرا فرصت صعود خود را از دست داده است.
نکته سوم: توبه جمعی و در جمع، بهتر از توبه فردی و انفرادی است؛ زیرا خداوند با جماعت است.
لطائف اسرار توبه(نکات ناب عرفانی درباره توبه)
وَ لَطَائِفُ سَرَائِرِ التَّوْبَةِ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ:[2]
1. أَوَّلُهَا أَنْ تَنْظُرَ بَیْنَ الْجِنَایَةِ وَ الْقَضِیَّةِ فَتَتَعَرَّفُ مُرَادَ اللَّهِ فِیهَا إذَا خلاک وَ إتْیَانِهَا فَإِنْ اللَّهَ عزوجل إِنَّمَا یُخَلِّی الْعَبْدَ وَالذَّنَبَ لِأَحَدِ مَعْنَیَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنْ تَعْرِفَ عِزَّتَهُ فِی قَضَائِهِ وَ بِرَّهِ فِی سَتْرِهِ وَ حِلْمَهُ فِی إمْهَالٍ راکبه وَ کرمَهُ فِی قَبُولِ الْعُذْرِ مِنْهُ وَ فَضْلَهُ فِی مَغْفِرَتِهِ وَ الثَّانِی لِیُقِیمَ عَلَیَ الْعَبْدِ حُجَّةُ عَدْلِهِ فَیُعَاقِبُهُ عَلَی ذَنْبِهِ بِحُجَّتِهِ.
2. وَ اللَّطِیفَةُ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ طَلَبَ الْبَصِیرِ الصَّادِقِ سَیِّئَتَهُ لَمْ یَبْقِ لَهُ حَسَنَةٌ بِحَالٍ لِأَنَّهُ یَسِیرٌ بَیْنَ مُشَاهَدَةِ الْمِنَّةِ وَ تَطْلُبِ عَیْبِ النَّفْسِ وَ الْعَمَلُ.
3. وَ اللَّطِیفَةُ الثَّالِثَةُ أَنْ مُشَاهَدَةَ الْعَبْدِ الحکم لَمْ تَدْعُ لَهُ اسْتِحْسَانٌ حَسَنَةً وَ لَا اسْتِقْبَاحَ سَیِّئَةً لِصُعُودِهِ مِنْ جَمِیعِ الْمَعَانِی إِلَی مَعنَی الحُکمِ.
نکته ناب اول: چرایی اذن گناه
همانطور که میدانیم:
1. خدا خالق جهان است و هر آنچه که در آن وجود دارد.
2. بدون اذن خدا هیچ امری در این جهان، محقق نمیشود.
3. معاصی بنی آدم نیز از جمله امور است که در جهان، رخ میدهد.
در نتیجه، معاصی، با اذن خدا محقق میشود و مشمول اراده الهیه تکوینیه میباشد.
به همین دلیل، اولین نکته این است که انسان بفهمد و معرفت پیدا کند که چرا خداوند به انسانها اجازه گناه داده است در حالی که می توانست ندهد.
خداوند به دو دلیل به انسانها اذن گناه داده است:
1. دلیل اول، شامل پنج بند است:
● این که انسان، عزت خدا را در قضائش بشناسد.
● این که انسان، نیکی خدا را در پردهپوشیاش بشناسد.
● این که انسان، حلم او را در مهلت دادنش بشناسد.
● این که انسان، بزرگی او را در قبول عذرش، بشناسد.
● این که انسان، فضل او را در غفرانش، بشناسد.
خلاصه این که، خدا نامهایی دارد که در شرایط گناه بشر، ظاهر میشود مثل تواب، غفار، قابل التوب، ذو فضل عظیم، عزیز، حلیم و… پس باید خدا اذن معصیت بدهد تا این اسماء الهی ظهور کند و خدا حتی در معاصی عاصین هم حضور داشته باشد.
پاسخ فلسفی به سوال
خداوند به انسانها اذن در گناه و معصیت نداد بلکه به آنها اختیار داد. اما این انسان است که با سوء استفاده از اختیار خود، معصیت میکند و أسماء خدا در این معاصی، ظاهر میشود. همانطور که با اختیار اعمال خوب از سوی انسانها، اسماء دیگر خدا ظاهر میگردد.
[1]. نور/31. [2]. انصاری، منازل السائرین، ص 38.