سایه از کار من ای خورشید تابان برمگیر
محمد وکیلی/
مقدمه
سریال خوشساخت و زیبای پنجاهقسمتی «سایهبان» بالاخره به انتها رسید. سریالی که در خلاصه داستانش آمده بود: «سایهبان قصه زندگی امروز ما و شماست. دو رفیق که در منطقهای کارگرنشین بزرگ شدهاند تا پای جان تلاش میکنند تا با امید، چراغ خانههایشان را روشن نگهدارند. ایستادهاند در برابر سرنوشت سرکش. عشق و ایمان، خون میشود در رگهایشان تا از پا نیفتند و دلخوش بمانند به رحمت خدا و فرداهای بهتر؛ اما زخمی در راه است. زخمی که سنگ محکی است برای رفاقت دیرینهشان».
این سریال با دستمایه قرار دادن فرازوفرودهای زندگی چند کارگر و مشکلات آنان، تصویرگر صمیمی و صادق زندگی کارگری و طبقه شریف و زحمتکش کارگر و قشری از جوانان مستعد و خلاق و اخلاقمند است. سریالی که پژوهش جامع، دقت، ظرافت و شناخت درست سازندگان آن از زندگی و ابعاد مختلف شخصیتی کارگران، جوانان و کارفرمایان و جایگاه قانونی و عرفی کار و سرمایه در جامعه و استفاده هنرمندانه از ابزار هنر و تصویرسازی در سیما، به ساخت و ارائه یکی از بهترین مجموعههای تلویزیون منجر شده است.
کارگردانان این سریال یعنی برادران محمودی (نوید و جمشید محمودی) با فیلم شاخص و تحسینبرانگیز «چند متر مکعب عشق» در ایران و جهان سینما پرآوازه شدند. امتیازهای فراوان ساختاری و محتوایی این فیلم، جوایز مهم هفدهمین جشن سینما را نصیب آن کرد. دامنه موفقیتهای این فیلم تا حضور در مراسم اسکار هم امتداد یافت. این دو برادر فیلمساز افغانیالاصل گرچه با «چند متر مکعب عشق» شناخته و مطرح شدند، ولی هر دو برادر در عرصههای هنر و سینما و تلویزیون، پیشینهای مقبول دارند. نوید محمودی پیشتر هفت فیلم تلویزیونی را تهیه کرده است. آنان در پی موفقیتهای نخستین فیلم سینمایی خود، فیلم تماشایی «رفتن» را هم ساختهاند. این بار، این دو برادر هنرمند، یک سریال متفاوت و واقعنما به نام «سایهبان» را ساختهاند که از شبکه دوم سیما به روی آنتن رفت.
زیرِ سایه سایهبان
سریال جذاب و با محتوای اجتماعی، عاشقانه و خانوادگی «سایهبان» از معدود مجموعههای موفق سالهای اخیر تلویزیون و اثری ممتاز و متمایز در میان انواع تولیدات سریالی رایج سیما است. «سایهبان» با امتیازها و ویژگیهای خاصی که دارد این روزها از صداوسیما و بهویژه جریان نابسامان سریالسازی تلویزیون آبروداری میکند.
از امتیازها و ویژگیهای خاص این سریال که در عرصه الگودهی به اجتماع میتواند حائز اهمیت باشد میتوان به موارد ذیل اشاره کرد. امتیازهایی که در طی سالهای گذشته در سریالسازی صداوسیما یا بهطورکلی مغفول مانده و یا بهشدت کمرنگ شده و اکنون توسط دو برادر خوشذوق و هنرمند افغانستانی مقیم ایران موردتوجه قرار گرفته است.
1) خوشساخت
بازیهای شخصیتهای محوری سریال بهقدری زیبا، دقیق و درست است که بازیهای بازیگران مطرح و طراز اولی همچون امین تارخ، بهروز فراهانی، محمد عمرانی، پریوش نظریه در آن رنگ میبازد. این هوشمندی در انتخاب بازیگران ناآشنا برای نقشهای اصلی را میتوان یکی از عوامل اثرگذاری این سریال دانست که نتیجه آن خلق داستانی جدید با بازیگرانی نوظهور بوده است. کارگردان با هوشمندی تمام، بازیگران نامآشنا و چهرهآشنا را در حاشیه قصه میچیند، بازیگرانی که از این سریال به آن سریال کوچ داده میشوند و در سریالی عاشق میشوند و در سریالی قاتل و در سریالی معتاد و در سریالی… بههمین دلیل، ازجمله نکات مثبت این سریال را میتوان حذف یا به حاشیه راندن بازیگران کلیشهای سالهای گذشته دانست.
سریال، سریالی پر اتفاق و نفسگیر نیست، اتفاقها ساده و روان از راه میرسند و انسانها و روابطشان را تحت تأثیر قرار میدهند، اما آنچه مهم است نه اتفاقها، بلکه واکنش افراد به این اتفاقهاست. بههمین علت، پلانهای دونفره طولانی سریال، جزو صحنههای قابلتوجه و زیبای داستان از آب درمیآید و حتی پایانبندی داستان نیز بر اساس همین دیالوگهای طولانی دونفره شکل میگیرد و تأکیدی میگردد بر اینکه کارگردان بیش از آنکه بهدنبال اتفاقات و درام باشد، بهدنبال نوع واکنش و رفتار شخصیتها در مقابل این اتفاقات است.
2) روابط انسانی
آنچه سریال بدان میپردازد تلخ است؛ اما روابط و نسبتها، تلخیها را تحملپذیر و حتی زیبا میکند. اتفاقات گزنده است؛ اما مخاطب حسی منفی به سریال پیدا نمیکند. در این سریال زندگی یک جدیت عجیبی پیدا میکند. زندگی در این سریال سرد نیست؛ اما جدی است. بیروح نیست، تلخ نیست؛ اما مملو از تلخیهاست. باآنکه سریال، به معضلاتی همچون فقر، بیکاری میپردازد؛ اما آدمها را در زیر بار این معضلات نمیشکند، آدمهای قصه را درگیر معضلات به تصویر میکشد؛ اما اسیرشان نمیکند و به آنان قدرت مانور میدهد. بههمین دلیل هم بااینکه در جایجای قصه به فقر و بیکاری و… اشاره میکند؛ اما آنها را در دل قصه انسانها میگنجاند و نقش محوری را به افراد میدهد نه معضلات.
پول میتواند مشکلساز شود، اختلافات و نزاعهای مالی میتواند نزاعآفرین شود؛ اما همهچیز فدای پول نشده و روابط حفظ شود؛ انسانیت انسانها، غرور و بزرگی انسانها، حرمت و آبروی انسانها حفظ شود. در این اثر، روابط خواهر و برادری به روانترین و سادهترین و درعینحال درستترین شکل ترسیم شده است. روابط برادر با برادر در عین سادگی، زیبا و مقبول شکل گرفته و نیز روابط فرزند و مادری، پدر و پسر، زن و شوهر و… مجموعه این روابط و ارتباطات چنان زیبا و منطبق بر سنت اسلامی-ایرانی ترسیم میشود که روایت تلخیهای زندگی، فقر و بیکاری، خیانت و نامردی، باعث تلخ شدن کل داستان نمیشود. داستان هرچند روایت زمستان است؛ اما در دل تکتک خانههای شهر چنان آتشی از مهر میافروزد که بیننده احساس سرما نکند.
3) درک درست از آسیبها
این سریال از معدود سریالهای صداوسیما در سالهای اخیر است که داستان معضلات اجتماعی و خانوادگی مطرحشده در آن بر محوریت اعتیاد و مواد مخدر و قاچاق و… شکل نمیگیرد. یکی از خطاهای صداوسیما طی این سالها همین بوده است که با ساخت و تولید سریالهای متعدد، نهتنها نتوانست در مقابله با معضلات اجتماعی ناشی از مواد مخدر نقش مثبتی ایفا کند؛ بلکه این مسئله را به جامعه تزریق کرد که تمام مشکلات و معضلات اجتماعی و خانوادگی بر محور اعتیاد و مواد مخدر میچرخد، به حدی که کمکم تصور اینکه خانوادهها با مشکلی غیر از مشکل اعتیاد مواجه باشند، غیرممکن مینمود.
در فیلم خبری از قصه دانشگاه رفتن ضروری و اجباری دختران نیست. یکی از خطاهای بزرگ صداوسیما در طی سالهای گذشته این است که در تمام سریالها و برنامههای تولیدی، دانشگاه رفتن دختران را به امری ضروری و اجتنابناپذیر و بدیهی تبدیل کرده است؛ درحالیکه این ضرورت برای مردان نیز یک ضرورت کاذب است، چه رسد به دختران. نه کسب علم دانش منحصر در دانشگاه رفتن است، نه تخصص و کارآموزی؛ و نه اینکه نقشهای بانوان در جامعه محتاج این حجم از دانشگاه رفتن باشد؛ اما بهغفلت و بیتوجهی صداوسیما طی سالهای گذشته تمام دختران جوان، یا دانشآموز هستند یا دانشجو، درحالیکه برای ایفای نقش اجتماعی و دینی، دانشگاه رفتن تنها یکی از راههاست نه تنهاترین راه. مخصوصاً با توجه به اینکه طی دهههای گذشته محیطهای دانشگاهی نتوانستهاند به الگویی قابل دفاع در ارائه محیطی علمی-فرهنگی دست یابند و بسیاری از الگوهای غربی و نامناسب با الگوهای بومی روابط اجتماعی از طریق محیطهای دانشگاهی به سطح جامعه تزریق میگردند.
در سریال خبری از زندگی آپارتمانی نیست. ازجمله خطاهای صداوسیما در این زمینه را میتوان تبلیغ همهجانبهاش از سبک زندگی آپارتماننشینی دانست. خطایی که منجر به رواج سبک زندگی آپارتماننشینی شد و معضلی بر معضلات اجتماعی افزود. طی سالهای گذشته، صداوسیما زندگی آپارتمانی را چنان به امری بدیهی تبدیل کرده است که اسم خانههای شخصی به «خانه ویلایی» تغییر پیدا کرده و به یکی از نوستالژیهای نسل ما تبدیل شده است. درحالیکه هنوز بخش قابلتوجهی از ترکیب شهرها و محلههای ما بر محور خانههای شخصی میگردد. سریال سایهبان با هوشمندی در انتخاب محل زندگی شخصیتهای داستان، زندگی دوباره در محلههای سنتی و خانههای سنتی را احیا میکند.
این سریال از معدود سریالهایی است که در آن خبری از زندگیهای لاکچری نیست. خبری از تفریحات آنچنانی جوانان پولدار نیست، خبی از عشقهای از سرِ شکمسیری نیست، خبری از نمایش ماشینهای آنچنانی و خانههای آنچنانی نیست، خبری از شرکتداری و کارخانهداری نیست. این فیلم بهدرستی نشان میدهد که میتوان داستان نوشت، میتوان درامنویسی کرد و لزوماً دوطبقه پولدار و فقیر را در مقابل هم قرار نداد. میتوان نشان داد که زندگی در دل کوچهپسکوچههای محلههای قدیمی هم جاری است. بههمین دلیل هم برخلاف قریب به اتفاق سریالهای گذشته صداوسیما، الگوی کاذب به خورد مخاطب نمیدهد و مخاطب را برای دست یافتن به زندگیهای لاکچری خیالی هوایی نمیکند.
4) کاملاً خوب، کاملاً بد؟
آدمهای داستان نه خوشبختِ خوشبخت هستند و نه بدبختِ بدبخت. قصه، قصه آدمهای همین کوچه و خیابان است با مجموعهای از مشکلات. قهرمانپروری تا حد بسیار زیادی از قصه حذف شده است و شخصیتها به سمت خاکستری شدن رفتهاند که همین مسئله داستان را واقعیتر و مقبولتر نموده است. هریک از نقشهای اصلی درصدی از قهرمانی را بر دوش میکشند و لذا میتوان گفت این سریال قهرمان ندارد، شخصیت اول ندارد و شاید بتوان گفت قهرمان اصلی داستان، خانواده است نه افراد؛ و منظور از خانواده در اینجا، همچنانکه از دل الگوی سنتی ایرانی-اسلامی برمیآید عبارت است از چند خانواده که در محلهای کوچک دارای روابط خاصی با هم بودند. بههمین دلیل، سعید و سهراب بااینکه نسبت خانوادگی بهمعنای نسبت نسبی با هم ندارند؛ اما روابطشان چنان مستحکم است که در بدترین شرایط هم هرچند آسیب میبیند؛ اما گسسته نمیشود و همچنین است نسبت سعید با مادر قربان که حتی به قیمت زندان رفتن محفوظ میماند.
ازجمله نکات قابلتوجه این سریال این است که در متن قصه بهجای اینکه قانون حاکم باشد، معرفت حاکم است. آبرو و آبروداری حاکم است، اعتبار و ارزش افراد حاکم است، حیا و پردهداری حاکم است، مروت و جوانمردی حاکم است، ایستادن بهپای رفاقت حاکم است، برخلاف آنچه امروزه شاهدش هستیم که قانون و حقوق قانونی افراد نسبت به هم، شیوه و سطح روابط را تعریف میکند و بیش از هر چیزی، قانون بر روابط حکومت میکند.
بهدلیل ویژگیهایی که در بالا ذکر شد میتوان گفت سریال سایهبان با اینکه مملو از شعار است، اما شعاری نمیشود؛ بلکه با هنرمندی تمام موفق میشود تصویری واقعی از زندگی قشر متوسط و ضعیف جامعه ایرانی ارائه دهد. تصویری که بهدلیل واقعی و ملموس بودنش توانسته موفقیتی برای کارگردانان سریال محسوب شود و آبرویی برای صداوسیما که در طی این سالها پروندهای ضعیف از سریالسازی را ارائه کرده است، دست و پا کند.