عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تاخیر در ازدواج

عبدالرضا آتشین‌صدف/

جامعه‌ایرانی با ورود به حیات اجتماعی ملازم با نظم مدرن، تحولات و دگرگونی‌هایی را از سر گذرانده که چنان‌چه این تحولات بدون برنامه‌ریزی و پیش‌بینی اتفاق افتند و شرایط جامعه، چه به لحاظ اقـتصادی و چـه به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، آماده پذیرش چنین تحولاتی نباشد، تبعات منفی آن از دستاوردهای مثبتی که خواهد داشت، بیشتر است. به نظر می‌رسد در رابطه بـا افـزایش سن ازدواج دختران، شاهد چنین جریانی بـاشیم. بـدین‌معنا که تجربه نوسازی و مدرنیته ایرانی، همگام با سایر جوامع اعم از توسعه‌یافته و درحال‌توسعه و شرایط خاص حاکم بر چنین تجربه‌ای، موجب بروز پدیده‌ای به اسم افـزایش سـن ازدواج و در ادامه تجرد قطعی شـده اسـت. به‌طورکلی تأثیر تجربه مدرنیته ایرانی بر افزایش سن ازدواج دختران در سه سطح اتفاق می‌افتد:

سطح اول) سطح کلان جامعه: یعنی هرچه جامعه از حالت سنتی خارج شده و به موقعیت مدرن نزدیک‌تر شود، میزان افزایش سـن ازدواج در آن بـیشتر خواهد بود.

سطح دوم) سطح میانی جامعه: تحولات میانی جامعه نیز به نوبه خـود مـوجب افزایش سن ازدواج دختران ایرانی شده است. تأثیرات ناشی از تجربه مدرنیته ایرانی بر سطح میانی جامعه که در نهایت افزایش سن ازدواج در دختران را موجب شده، در مناطق گوناگونی که گـستره و عـمق متفاوتی از مدرنیته را تجربه می‌کنند، متفاوت است. الگوهای ازدواج در هر جامعه، بازتاب افت فرهنگی و تغییرات اقتصادی و اجتماعی آن جامعه است. هرچه میزان این تغییرات سریع‌تر و از عمق بیشتری برخوردار بـاشد، تأخیر ازدواج بیشتر است.

سـاختار نـابهنجار و آشفته اقتصادی و اجتماعی جامعه نیز، عامل دیگری است که به سهم خود در افزایش سن ازدواج دختران در جامعه مؤثر افتاده است. آشفتگی‌های اقتصادی در جامعه در حال گذار ایرانی که همچنان در برزخ سنت و مدرنیته آشـیانه گـزیده، تأثیر بس منفی بر ازدواج (و به عبارتی، تأثیر مثبت بر تأخیر ازدواج) دختران دارد. چراکه آشفتگی اقـتصادی مـوجب کـاهش قطعیت‌های اقتصادی و اجتماعی، آنومی اقتصادی و اجتماعی، ناامیدی اجتماعی، تغییر معیارها، خـواسته‌ها و انـتظارات خانواده‌ها و دختران و پیامدهای دیگری شده که به نوبه خود در فشرده‌سازی دایره همسرگزینی و تأخیر ازدواج دختران تأثیرگذارند.‌

از سـوی دیـگر، آشفتگی‌های اجتماعی در سطح جامعه مانند طلاق و مشاهده آن از طرف دختران مجرد، بر تـأمل و تأخیر بـیشتر آنان در امر ازدواج تأثیر گذاشته و موجبات احتیاط و محافظه‌کاری هرچه بیشتر آنان را فراهم می‌سازد.

سطح سوم) در سطح فردی نیز شاهد تحولاتی در خود دختران هستیم، تـحولاتی کـه نتیجه گذار جامعه‌ایرانی از نظم اجتماعی سنتی به مدرن است. دخـتران مجرد به‌دلیل برخورداری ازتحصیلات، استقلال اقـتصادی و اجـتماعی و فـرهنگی، آزادی انتخاب و عمل، فاصله‌گیری از نظارت والدین و اطرافیان (کـه تـماماً به‌طور متقابل با یکدیگر ارتباط دارند)، از نوگرایی بیشتری برخورداند. ازاین‌رو، طبیعی است که ایـن نـوگرایی دختران، انتظارات آنان از ازدواج را تغییر داده و تـعریف متفاوتی از ازدواج بـه آنـان به‌دست می‌دهد که به‌دنبال خود مـوجب تأخیر و دیررسی ازدواج در بین آنان خواهد شد

همچنین، تغییر نگرش دختران نسبت به ازدواج، دلیل دیگری بر تأخیر ازدواج در بین آنان است. در حیات مدرن، در نتیجه تجربه مدرنیته اعـم از اقـتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسط جامعة ‌ایـرانی و خـاصه دختران، آنان تعریف خود از ازدواج را تغییر داده‌اند. این تغییر تعریف از ازدواج، بار ارزشی آن را نیز از امری مادی به امری فرامادی تغییر داده است. علاوه بر این می‌توان از منظری دیگر عوامل تأخیر در ازدواج و افزایش سن ازدواج را به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم نمود. در ادامه به برخی از مهم‌ترین عوامل یادشده بر اساس مطالعات و تحقیقات صورت‌گرفته اشاره خواهد شد.

1)عوامل اجتماعی

برخی از مهم‌ترین عوامل اجتماعی افزایش سن ازدواج عباتند از:

الف) افزایش جرم و آسیب‌های اجتماعی

بالا رفتن جرایم و آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی مانند اعتیاد، بی بند و باری، همسر آزاری، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن، نه تنها موجب ازهم‌پاشیدگی خانواده‌ها شده؛ بلکه موجب سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است جوان امروز به ازدواج به‌عنوان عامل خوشبختی نگاه نکنند. (رجبی، ۱۳۸۶: ۱۴۵).

ب) تجربیات دیگران

تجربیات زندگی دیگران در امر زناشویی، می‌تواند در انسان شوق و جاذبه یا تنفر و دافعه ایجاد نماید. تجربیات شیرین، همراه با تفاهم و همدلی در زندگی افراد، اشتیاق به تشکیل زندگی را در دیگران تقویت می‌کند. بالعکس شکست‌ها، منازعات و اختلافات در میان برخی از خانواده‌ها به‌ویژه در میان زوج‌های جوان، وحشت و تنفر از ازدواج را موجب می‌شود.‌

ج) جامعه‌پذیری

فضایی که یک جوان در آن پرورش پیدا می‌کند با تنوعات رفتاری همراه است. تمامی رفتارهای حاکم در خانواده، بر نحوه زندگی او اثرگذار است. آزادی‌ها، نوع معاشرت، آداب حاکم بر خانواده، برخوردها، احساسات، عواطف، گزینش‌ها، وظیفه‌شناسی، تقید یا عدم تقید و… از جمله رفتارهایی هستند که هرچند ساده و سطحی به نظر می‌آیند؛ اما هرکدام می‌توانند منشأ تحولاتی عظیم در زندگی باشند. مثلا، پیوند جوانی که در یک خانواده مقید و منضبط تربیت یافته با جوانی که از تعهد و تقید لازم و چندانی برخوردار نیست، نمی‌تواند یک پیوند پایدار باشد. تنوع‌های رفتاری موجود در هر فضای تربیتی، موجب پدید آمدن شخصیتی می‌شود که برآیند رفتارها در آن فضای خاص را دارا است. بنابراین فضاهای تربیتی حاکم بر خانواده‌ها نیز می‌توانند موانعی برای ازدواج محسوب شوند.‌ در یک ارزیابی کلی، با توجه به تنوع الگوهای ازدواج در گستره زمان، فرهنگ‌ها و نگرش‌های ارزشی گوناگون نسبت به هریک از این الگوها، به نظر می‌رسد ارائه تعریفی جامع از این پدیده بسیار دشوار باشد. نمونه‌هایی از قبیل مشروعیت چندهمسری در بسیاری از جوامع، مشروعیت ازدواج موقت در اسلام، تأیید ازدواج دو همجنس از سوی برخی نحله‌های جدید و نیز برخی دولت‌های غربی و ظهور کمون‌های جنسی در برخی جوامع، جامعیت تعاریف مرسوم ازدواج را نقض می‌کند. حتی برخی تمایل دارند هم‌خانگی یا زندگی مشترک زن و مرد بدون عقد ازدواج را که عادتاً به‌عنوان الگویی مقابل ازدواج مطرح می‌شود، در قالب مفهوم ازدواج بگنجانند. آنان با استناد به این‌که زوج‌های هم‌خانه معمولاً روابط دراز مدتی با یکدیگر دارند و در دهه‌های اخیر به تدریج از حقوق زن و شوهرها نیز برخوردار شده‌اند، ادعای تغییر مفهوم ازدواج را مطرح می‌کنند.

د) ضعف برنامه‌ریزی

اگرچه زندگی اجتماعی یکی از ضروریات حیات انسان است، به‌گونه‌ای که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگی نیست؛ ولی با این‌حال اگر در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری اداره جامعه، دقت کافی نشود، مشکلات زیادی به‌وجود می‌آید؛ از جمله این مشکلات عبارتند از: انحرافات اخلاقی پسران، بی‌اعتمادی دختران نسبت به پسران، عدم مسئولیت‌پذیری دختران و ایده‌آل‌گرایی آنان نسبت به داشتن حداکثر معیارهای لازم در پسران.

س) فردگرایی

طبق دیدگاه برخی اندیشمندان، هنگامی‌که گرایش به ارزش‌های جمعی ضعیف شده باشد و افراد، زندگی فردی را به زندگی جمعی ترجیح بدهند و گرایش داشته باشند تا کارهای خود را به تنهایی انجام دهند از ازدواج گریزان می‌شوند. بر این اساس، فردگرایی تا حدودی بر افزایش سن ازدواج دختران تأثیر دارد؛ زیرا تاحدودی باعث محدود شدن آزادی و برهم‌خوردن آرامش آنان می‌شود؛ ولی در کل، از تنها زندگی کردن و انجام دادن همه کارها به تنهایی لذت نمی‌برند و از آنجاکه انسان موجودی اجتماعی است -مگر در مواردی خاص و در تعداد محدودی از آنان- زندگی در جمع را ترجیح می‌دهد.

ص) بی‌اعتمادی اجتماعی

با توجه به نتایج به‌دست آمده، اعتماد اجتماعی حاکی از میزان کاهش اعتماد در بین جوانان است؛ همان‌طورکه صاحب‌نظرانی چون اینگلهارت و گیدنز تأکید دارند که اعتماد اجتماعی بنیاد هرگونه همکاری را تشکیل می‌دهد و اعتماد اجتماعی افراد را به انجام کنش‌های جمعی و داوطلبانه و فعالیت‌های گروهی در سازمان‌های غیردولتی سوق می‌دهد. درجایی‌که اعتماد اجتماعی بر روابط اجتماعی حاکم نباشند افراد منافع شخصی خود را دنبال کرده و هیچ‌گونه تعهدی نسبت به مصالح جمعی نخواهند داشت و همین مسئله باعث بدگمانی آنان نسبت به یکدیگر شده و موجب خواهد شد که نتوانند با همدیگر همکاری داشته باشند.

به نظر گیدنز یکی ازمهم‌ترین آفت‌های اجتماعی که هر جامعه‌ای را با مشکل جدی مواجه می‌سازد، فقدان اعتماد میان اعضای جامعه یا به اصطلاح بی‌اعتمادی است. گسترش بی‌اعتمادی و دورویی در روابط اجتماعی و گسترش انواع انحرافات اخلاقی در سطح جامعه، به نهاد خانواده و مناسبات انسانی نیز تسری یافته و اساساً کیفیت ارتباط با دیگران را دچار شک و تزلزل کرده است.

به عقیده گیدنز توسعه شهرنشینی و افزایش جمعیت، آدم‌ها را با هم بیگانه کرده و موجب بی‌اعتمادی و حداقل دیر اعتمادی افراد به یکدیگر می‌شود. نظریه گیدنز که توسعه شهرنشینی و افزایش جمعیت را بیان کرده است، نشان‌دهنده گذار از جامعه سنتی به صنعتی است. در حال حاضر که جامعه ما در حال صنعتی‌شدن است با توجه به فرهنگ قدیم، اعتماد جوانان به یکدیگر دچار تغییرات و تحولات گوناگونی شده که باعث شده دخترها نسبت به پسرها کم‌اعتماد و حتی بی‌اعتماد شوند. نتایج حاصله از پژوهش حاضر با نظریه گیدنز هم‌سو است و به این نکته اذعان دارد که از مهم‌ترین آفت‌های اجتماعی امروزه جامعه ما فقدان اعتماد میان اعضای جامعه است. بر این اساس، بی‌اعتمادی اجتماعی تاحدود زیادی بر افزایش سن ازدواج دختران تأثیر دارد؛ زیرا این باور در جامعه وجود دارد که در جامعه کنونی ما نمی‌توان به هرکسی در امر ازدواج اعتماد کرد.

ع) تغییر ارزش‌ها و ساختارها

رابرت کی مرتن معتقد است که بی‌سامانی و ناهنجاری در ساخت اجتماعی زمانی رخ می‌دهد که هماهنگی میان راه‌ها و اهداف از بین برود و چنان‌چه این هماهنگی حاصل نشود جامعه ناسالم خواهد بود.

نسل جوان امروز ایران در میان ارزش‌های معنوی و انتظارات مادی تعیین‌شده توسط جامعه در رابطه با ازدواج در پریشانی به‌سرمی‌برد. تغییر زندگی در ساختار جامعه شهری، خصوصاً در شهر تهران و دگرگونی ساختارهای جامعه و خانواده، وجود وسایل ارتباط جمعی، بالا رفتن آگاهی، شناخت و دانش زنان، استقلال اقتصادی زنان، مشارکت زمان در زندگی اجتماعی، بالا رفتن سطح تحصیلات زنان، کم‌رنگ‌شدن قدرت پدران و مادران و دگرگونی در ساختار خانواده، کار مستقل در خارج از خانه، انفرادی شدن درآمدها، امکانات تحرک اجتماعی و شغلی برای زنان و پدیدار شدن خانواده‌های کوچک زن و شوهری با فرزندان، مبانی اقتصادی و اجتماعی خانواده را دگرگونی کرده است.

بنابراین، پایگاه اقتصادی و اجتماعی تأثیر زیادی بر افزایش سن ازدواج دختران دارد؛ زیرا تمامی پاسخگویان نظر موافق با این قضیه دارند که با تغییر در سبک زندگی در جوامع امروزی دیگر داشتن دختر مجرد در خانواده عیب محسوب نمی‌شود. همچنین اصالت خانوادگی از معیارهای مهم برای ازدواج است و آنان حاضر نیستند با فردی پایین‌تر از طبقه اجتماعی خود ازدواج کنند و وضعیت اقتصادی و اجتماعی همسر آینده برای آنان مهم است.

م) تغییر الگوی فرآیند ازدواج

پیدایش مرحله‌ای به‌عنوان نامزدی و نیز فعالانه‌شدن نقش دختران و پسران در مراحل گوناگون ازدواج موجب شده است تا دوران آشنایی، پدیدار شود که دختران و پسران جوان در این دوره جهت انتخاب آزادانه و آگاهانه تحت نظارت خانواده‌ها با یکدیگر مذاکره کنند، در صورتی‌که در گذشته صرفاً خانواده، اقوام و آشنایان، مذاکره‌کننده و تصمیم‌گیرنده اصلی بودند و جوانان در بسیاری از مراحل ازدواج نقشی منفعلانه داشتند و تمامی امور در مراحل تصمیم‌گیری و اجرا برعهده خانواده و سایرین بود؛ اما امروزه زوج جوان محور تصمیم‌گیری‌ها در مراحل گوناگون ازدواج اعم از، انتخاب همسر، چگونگی برگزاری مراسم و… هستند. معمولاً خانواده‌ها به نظارت کلی اکتفا می‌کنند که این نظارت در راستای همان شرایط اجتماعی و سازوکارهای فرهنگی است به‌طوری‌که خانواده‌ها تجانس اجتماعی زوج جوان را از لحاظ طبقاتی، خانوادگی و اجتماعی در نظر می‌گیرند و سپس با توجه به میل و علاقه باطنی پسر و دختر نسبت به یکدیگر، مقدمات ازدواج را فراهم می‌کنند. البته این امکان هم وجود دارد که دختر و پسری، شخصاً همدیگر را انتخاب کرده و سپس رضایت خانواده‌های خود را جلب کنند. در جامعه سنتی، پسران پس از ازدواج، زندگی مشترک خود را در خانه پدری آغاز می‌کردند؛ اما در حال حاضر، زوج‌های جوان تمایل دارند در مسکن مستقل و جدا از خانه پدری به‌سر برند. به‌همین دلیل آنان امروزه برای زندگی مشترک با مشکل تهیه مسکن روبرو می‌شوند.

ن) تغییر نگاه به زن

در شرایط حاضر به زن فقط به‌عنوان یک همسر و یا یک مادر نگریسته نمی‌شود و دگرگونی‌های اجتماعی، جایگزین‌های دیگری را در اختیار آنان قرار داده است که به نظر می‌رسد در افزایش سن ازدواج آنان مؤثر بوده است. تغییر دیدگاه‌ها نسبت به زن، رشد و گسترش جریان‌های فمینیستی، دست‌رسی افراد به رسانه‌های گروهی جهانی که در آنها نقش‌های اجتماعی و هم‌زمان، فردگرایانه زنان نسبت به گذشته برجسته‌تر شده‌اند، تمایل بیشتری در زنان برای زیر پا گذاشتن چهارچوب‌های سنتی از جمله ازدواج در سنین پایین و به‌دست آوردن آنچه آزادی‌های بیشتر نامیده می‌شود، مشاهده می‌شود.

و) آزادی در انتخاب همسر

یک عامل مهم دیگر در افزایش سن ازدواج، میزان آزادی در انتخاب همسر است. ازدواج‌های ترتیب‌داده شده نسبت به ازدواج‌های انتخاب آزاد در سنین پایین‌تری اتفاق مـی‌افتد. در کشورهای غربی، تقریباً افراد آزادی کامل در انتخاب شریک‌شان دارند. در کشورهای در حال توسعه، ازدواج‌های ترتیب‌داده شده، امری عمومی و عادی است. وقوع ازدواج‌های ترتیب‌داده شده در نظام‌های خانواده هسته‌ای، احتمالاً کم‌تر از نظام‌های خانواده گـسترده اسـت. این‌چنین ازدواج‌هایی مسئولیت بزرگی برای خانواده محسوب می‌شود و توسط والدین، خویشاوندان و یا دلال‌ها صورت می‌گیرد.

ی) رشد شهرنشینی

براساس مطالعات صورت‌گرفته، همراه با افزایش سن ازدواج، نسبت شهرنشینی جمعیت نیز در کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است. افزایش شهرنشینی با تأخیر در سن ازدواج مرتبط است و آن‌هم به‌دلیل طبیعت زندگی شهری است. مردمی که در شهرها زندگی می‌کنند در معرض شیوه‌های زندگی متنوع‌تر و کنترل‌های اجتماعی ضعیف‌تری نسبت به مردمان مناطق روستایی هستند. در مناطق روستایی، تمایل به ساختارهای نهادی و هنجاری مانند خویشاوندی و خانواده‌های گسترده بیشتر وجود دارد که ازدواج و بچه آوردن را ترغیب می‌نماید. این ساختارها و شبکه‌های اجتماعی در مناطق شهری کم‌تر مؤثرند. افراد در مناطق شهری، نیازمند توسعه مهارت‌ها، به‌دست آوردن منابع و تجربه بیشتری هستند تا بتوانند یک خانواده مستقل را اراده نماینده و بنابراین، ازدواج را تا رسیدن به چنان شرایطی به تأخیر می‌اندازند.

2)عوامل اقتصادی

یکی از مهم‌ترین دلایل بالا رفتن سن ازدواج جوانان، عوامل اقتصادی است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. یکی از موانع مهم ازدواج، بیکاری است. با این‌که غریزه جنسی در جوانان بسیار نیرومند است و آنان را به سوی ازدواج و تشکیل خانواده دعوت می‌کند؛ اما وقتی بیکار و بدون درآمد باشند و توانایی تأمین هزینه‌های ازدواج و زندگی آینده را نداشته باشند، نمی‌توانند به موقع ازدواج کنند و ناچارند غریزه جنسی را سرکوب کنند و ازدواج را تا پیدا کردن شغل و درآمد مناسب به تأخیر بیندازند. متأسفانه به‌دلیل جوانی جمعیت، مشاغل محدود و تقاضای زیاد جوانان برای کار، کشور ما با مشکل بیکاری مواجه است. بنابراین می‌توان یکی از مهم‌ترین موانع ازدواج را بیکاری جوانان کشور دانست

بدین ترتیب، داشتن شغل مناسب در سن ازدواج مؤثر است. جوانان غالباً زمانی ازدواج می‌کنند که یقین داشته باشند از عهده تأمین معاش خانواده طبق آداب و رسوم طبقه اجتماعی خود بر خواهند آمد و چون افراد نمی‌توانند در سنین معینی مثلا بیست تا بیست و پنج سالگی درآمد کافی داشته باشند، لذا نوع شغل اهمیت پیدا می‌کند و به‌عنوان مانعی اساسی فراروی ازدواج جوانان قرار می‌گیرد. در جامعه کنونی ما نیز نظام مشاغل جدید در برابر مشاغل سنتی طوری طراحی شده که عموماً از کانال نظام آموزشی می‌گذرد که خود مستلزم گذراندن سال‌های طولانی آموزش است و باعث بالا رفتن سن ازدواج افراد می‌شود.

جوانان زیادی اعم از بیسواد، کم‌سواد یا فارغ‌التحصیل دانشگاهی وجود دارند که به سن ازدواج رسیده‌اند، اما شغل و درآمد مناسبی ندارند. این افراد برای زندگی روزمره خود یا چشم به کمک پدر و مادر دوخته‌اند و یا به کارهای نامناسبی نظیر دلالی، سیگارفروشی و… روی آورده‌اند. همچنین برخی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به مشاغل غیرتخصصی نظیر منشی‌گری، فروشندگی و مشاغل کم درآمد دیگر اشتغال ورزیده‌اند و به هیچ‌وجه امکان تشکیل خانواده و تأمین هزینه‌های زندگی را ندارند. در نتیجه با حالت یأس و ناامیدی، با وجود احساس نیاز و علاقه، با مشکلات ازدواج مواجه می‌شوند و فرضاً اگر با چنین شرایطی ازدواجی انجام گیرد، نهایت آن ناسازگاری و طلاق خواهد بود.

3)عوامل فرهنگی

برخی از مهم‌ترین عوامل فرهنگی تأخیر در ازدواج عبارتند از:

الف) تغییر سبک زندگی

چالش‌های ما بین ارزش‌های سنتی و مدرن، ورود فناوری و فرهنگ نهفته در بطن آن، به‌عـلاوه تـحولات عـمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی و پیدایی طبقه متوسط شهری، افزایش بی‌سـابقه مصرف کالاهای جدید، ورود امکانات جدید ارتباطی نظیر اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای به زندگی شهروندان، موجب تغییرات سبک زنـدگی و تـغییرات ارزشـی شدید در جامعه ما شده‌اند. به‌عبارت دیگر، بـا تـرویج فرهنگ بیگانه از طریق رسانه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی و ورود این ارزش‌های بیگانه با بافت فرهنگ بـومی، مـلی، دیـنی و در نتیجه فعال شدن منابع خارجی تغییر در ارزش‌ها و ناسازگاری این ارزش‌ها با بـستر و مـحیط اسـلامی جامعه دینی، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش‌های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته، خـود زمـینه‌سـاز برخی تغییرات از جمله، نوع انتخاب همسر، فرزندآوری، تغییر سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد و … در خـانواده شـده و در نهایت، سبک زندگی دینی را با چالش‌های جدی مواجه ساخته است.

در دهه‌های اخـیر، تـحوّلات جدی در الگوهای رفتاری خانوادها به‌وجود آمده است؛ تغییر در الگوی مصرف، نوع پوشاک، مسکن، افزایش سطح انتظارات و توقعات خانواده‌ها، روحیه تنوع‌طلبی، تجملاتی شدن زندگی اجتماعی و تأثیرپذیری از فرهنگ غـربی، بـستر مناسبی برای تغییر سبک زندگی اسلامی جامعه ما فراهم آورده است. برخی جوانان بر این باورند که ازدواج موجب ایجاد محدودیت در بسیاری از خواسته‌ها و نیازهای آنان می‌شود. ازاین‌رو، ترجیح می‌دهند به شکل مجرد و آزاد زندگی کنند! این گرایش نه تنها در بین پسران به وفور یافت می‌شود؛ بلکه بسیاری از دختران نیز ازدواج را نوعی محدودیت و موجب سلب آزادی‌های فردی خود می‌دانند. متأسفانه این روحیه پس از ازدواج نیز در بـاروری زنـان تأثیر گذاشته، برخی فرزنددار شدن را مـانع رشـد اجـتماعی مطلوب و کار و تحصیل خود می‌دانند و لذا به ندرت حاضر به داشتن فرزند می‌شوند و یا دست کم در سنین بالا با این موضوع کنار می‌آیند. این سبک زندگی، غربی و الگو گـرفته از مـاهواره و شبکه‌های اجتماعی است.

ب) ادامـه تـحصیل و تـحول موقعیت اجتماعی

از دیگر عواملی که موجب افزایش سن ازدواج شده، نهادینه شدن تحصیلات عـالی و اشـتغال به‌عنوان پیش شرط ازدواج در بین جوانان، به‌ویژه بانوان است. امروزه تلقی اغلب پسـران و دخـتران ایـن است که ازدواج فرصت ادامه تحصیل را از آنان سلب می‌کند. به‌ویژه تحول موقعیت اجتماعی جـوانان و گـرایش آنان به تحصیلات عالی موجب شده که سن ازدواج افزایش پیدا کـند. در جـوامع سـنتی، بیشتر فنون و مهارت‌ها در خانواده و به‌صورت غیررسمی به نسل جدید آموخته می‌شد. افـراد وقـتی بـه سن نوجوانی می‌رسیدند، غالباً مهارت شغلی خود را فرا گرفته بودند و نـیازی بـه صرف سالیانی برای یادگیری فنون و مهارت‌های مورد نیاز خود نداشتند و عملاً، هم‌زمان با بلوغ جـنسی، عـاطفی، بلوغ اجتماعی و اقتصادی رخ می‌داد؛ اما در جوامع جدید، به‌دلیل افزایش توقعات و انـتظارات و بـرخورداری از یک زندگی قابل قبول و متناسب با تـوقعات جـامعه، داشـتن مدارج تحصیلی بالا ضروری شده است. بـه‌عـبارت دیگر، کسب مدارک تحصیلی، موجب اعتبار اجتماعی و اقتصادی افراد می‌شود و زمینه اسـتخدام آنـان را آسان‌تر می‌کند. بـنابراین، یـک جوان بـرای داشـتن مـوقعیت اجتماعی و اقتصادی برتر، ناگزیر باید دهـه دوم زنـدگی خود را صرف تحصیل، و یا انجام خدمت سربازی (پسران) کند. این امـور، امـکان ازدواج بسیاری از جوانان را از بین می‌برد؛ زیـرا جوانانی که از امکانات مـالی خـوبی برخوردار نیستند، نمی‌توانند در کـنار تـحصیل، هزینه یک خانواده را نیز تأمین کنند. این موضوع در مورد دختران جوان نیز صـادق اسـت؛ تحصیلات عالی، برای زنان بـرای افـزایش مـوقعیت اجتماعی آنان بـسیار اهـمیت دارد. زنانی که دارای تحصیلات بـالاتری هـستند، معمولاً می‌توانند با مردانی ازدواج کنند که از موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتری برخوردارند.

جـوانانِ در سـن ازدواج در جـامعه مـا، بـا هدف کسب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی خود و به‌دست آوردن زوج مناسبی برای خویش، ادامه تحصیل را به‌عنوان پلی برای کسب ارتقاء منزلت اجتماعی خود تلقی کرده، آن را بر ازدواج ترجیح می‌دهند. بدیهی است که در این تحلیل، ادامه تحصیل فی نفسه هدف و موجب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی فرد می‌شود؛ زیرا از منظر قرآن نیز دانا بر نادان رجحان دارد: «قُلْ هـَلْ یـَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ» (زمر: 9). همین امر در جامعه اسلامی ما به روشنی به یک هنجار عمومی تبدیل شده است؛ زیرا از نظر جوانان امروزی، ازدواج با یک فرد باسواد و برخوردار از مـدارج عـالی علمی، صرف نظر از این‌که شاغل باشد و یا بیکار، به مراتب بر فرد کم‌سواد و یا دارای مدارج علمی پایین رحجان دارد. این تحلیل مطابق نـظریه پارسونز نیز قـابل توجیه است. از نظر وی کـسب پایـگاه اجتماعی مناسب برای یک فرد، جهت کسب منزلت اجتماعی بالا، در گرو حضور مستمر و بلندمدت در نظام آموزش است. لازمه طبیعی تحقق این امر و کـسب مـدارج عالی علمی و در نتیجه ارئقـاء مـنزلت اجتماعی، افزایش سن ازدواج است.

خلاصه آن‌که

  • مزدوج بودن، هزینه‌های ادامه تحصیل را افزایش و منافع مورد انتظار ادامه تحصیل را کاهش می‌دهد و بنابراین، ازدواج کردن احتمال ادامه تحصیل را کاهش خواهد داد. زنان به هنگام تحصیل تمایل دارند به‌جای تخصیص زمان برای شوهرداری و امور منزل، زمان خود را به مطالعه و تحصیل بگذرانند.
  • با بالا رفتن سطح تحصیل، زنان می‌توانند فرصت‌های شغلی بهتری کسب کنند و از این طریق وابستگی درآمدی و اقتصادی کم‌تری به شوهران خود داشته باشند.
  • تحصیلات، ارزش‌ها و باورهای جدیدی را برای دختران ایجاد می‌کند که در مقابل سنت‌ها مقاومت نموده و این تمایل در آنان ایجاد می‌شود که یا به انتخاب خود ازدواج کنند و یا ازدواج را برای کسب یک انتخاب بهتر به تأخیر اندازند.
  • با در نظر گرفتن تحصیلات به‌عنوان یک سرمایه انسانی، ازدواج زودهنگام، هزینه فرصتی را برای زنان تحمیل می‌کند که آنان را از به‌دست آوردن سرمایه آتی بیشتر محروم می‌نماید.
  • زنان با تحصیلات بالاتر، نسبت به سایر زنان در بازار ازدواج از امتیاز بالاتری به لحاظ وجهه اجتماعی و شخصیتی و نیز پستانسیل درآمدی، برخوردارند و این امر قدرت انتخاب و تأخیر در پاسخ به پیشنهادهای ازدواج برای یافتن شوهری دلخواه با انتخاب خودشان را برای آنان میسر می‌نماید که این خود فرآیندی تأخیری در ازدواج زنان به‌شمار می‌رود.

ج) اولویت یافتن اشتغال و استقلال اقتصادی در جامعه

از دیگر عوامل تأثیرگذار بر افزایش سن ازدواج، اولویت یافتن و ترجیح اشتغال در میان جوانان نسبت به ازدواج است. این فرهنگ، ناشی از مـسائل و مـشکلات اقتصادی و تأثیرپدیری از سبک زندگی غیردینی است. در جامعه ما این فرهنگ نهادینه شده است که جوانان، به‌ویژه دختران وقتی شاغل می‌شوند، توان اقتصادی آنان بالا می‌رود و به استقلال اقـتصادی می‌رسند. از سـوی دیگر، پسران به دلیل مشکلات اقتصادی، و هزینه‌های سرسام آور ازدواج و زندگی پس از آن، ترجیح می‌دهند با زنان شاغل کـه دارای درآمد مناسب هستند، ازدواج کنند. افزون بر این، به‌دلیل وجود مـسائل و مـشکلات اقـتصادی در جامعه، یکی از نگرانی‌های دختران در خانه، احساس سربار خانواده بودن است. این نگرانی و معضل با اشتغال و رسـیدن آنـان به استقلال اقتصادی از بین می‌رود. بنابراین، دخترانی که به‌دلیل مشکلات اقتصادی خـانواده، از هزینه‌های سنگین تهیه جهیزیه و هزینه‌های جانبی ازدواج نگرانند، اگر با به‌دست آوردن شغل مناسب، به مـنبع اقتصادی خوبی برسند، دلیلی برای ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمی‌کنند؛ زیرا از مـنظر آنان دو چیز اهمیت دارد: تـشکیل خـانواده و ازداوج، و اشتغال، که موجب ارتقاء منزلت و ازدواج بهتر می‌شود. طبیعی است که در این نگاه انتخاب دوم رجحان دارد.

از سوی دیگر، دختری که شاغل و از نظر اقتصادی مستقل است، معمولاً خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران دارد. ازاین‌رو، چنین فـردی از تأخیر انداختن ازدواج نگران نیست؛ زیرا شانس خود را برای ازدواج، حتی با وجو سن بالا، زیاد می‌بیند. افزون بر این، این امر نیز در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده اسـت کـه داشتن شغل از این‌جهت که هم منبع اقتصادی و هم سرگرمی خوبی است، می‌تواند در انسان نشاط و شادی به‌وجود آورد. گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد می‌شود که بـه خـاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمی‌کنند. چنین افرادی به خواستگاران خود به بهانه‌های گوناگون پاسخ رد می‌دهند.‌ در پژوهشی مشخص شد که 3/25 درصد از دختران مجرد و 4/18 درصد دختران متأهل اعتقاد دارند که هـزینه از دسـت دادن فرصت ازدواج، بسیار کم‌تر از هزینه از دست دادن سایر فرصت‌ها، به‌خصوص فرصت‌های تحصیلی و شغلی است. بنابراین، این انگیزه ازدواج دختران، که آنان با ازدواج مونس و همدمی پیدا می‌کنند، بـا شـاغل شـدن آنان از بین می‌رود؛ زیرا بـه‌زعـم آنـان، شغل جانشین مناسبی برای ازدواج است. با توجه به این واقعیت که زنان شاغل و بالطبع تحصیل‌کرده، اغلب دیرتر ازدواج می‌کنند، بـسیاری از صـاحب‌نـظران با تأکید بر نقش عناصر فرهنگی، معتقدند کـه اشـتغال، جایگزین مناسبی برای ازدواج فراروی زنان قرار می‌دهد و زنان به این دلیل که مزایای اقتصادی اشتغال، امنیت و رضایت شـخصی بـیشتری در مـقایسه با ازدواج برای آنان فراهم می‌آورد، به اهداف شغلی اولویت بـیشتری داده، در نتیجه، ازدواج را به تأخیر می‌اندازند.

د) تشریفات ازدواج

در هر جامعه‌ای هنجارها و قواعد رفتاری، ارزش‌ها و آداب و رسوم پذیرفته شده، مجموعه‌ای از بـایسته‌هـای رفتاری از جمله ازدواج و سن مناسب آن را تعیین می‌کند. در جامعه ما، وجود تشریفات و آداب و رسوم دست و پاگـیر ازدواج، عرصه را برای جوانان تنگ کرده است؛ مهریه سنگین، داشتن شغل مناسب، تحصیلات عـالی، خـانه مـستقل، و ماشین، شیربهای زیاد، جهیزیه درخور، مراسم پرهزینه عروسی، و مانند این‌ها، معمولاً موجب می‌شود زوج‌های جوان نتوانند در زمان بلوغ جنسی و یا سن مناسب ازدواج کنند.

رواج این گونه گـرایش‌های فـرهنگی دسـت و پاگیر و زائد ازدواج در سطح جامعه، از جمله عوامل افزایش سن ازدواج است. این امر ناشی از تلاقی دو فـرهنگ دیـنی و غربی است. در فرهنگ مذهبی و سنتی، ازدواج سنت پیامبر اکرم 6 است، گرایش خـانواده‌ها بـر ایـن است که فرزندان خود را برای دوری از آثار مخرب تجرد، گناه و انحرافات اخلاقی به ازدواج به‌هنگام و تـشکیل خـانواده تـشویق و ترغیب کنند. در مقابل، فرهنگ غربی مبتنی بر آموزه‌های لیبرالیسم، اومانیسم، فـمنیسم، و شـعار آزادی و…، ازدواج را نوعی محدودیت می‌پندارد. ازاین‌رو، از طریق رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده خود، در پی نهادینه‌سازی فـرهنگ غـربی است و از این طریق، هنجارها و ارزش‌های دینی را به شدت مورد تهاجم قرار می‌دهد. ترویج روابط آزاد خارج از چهارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شـکستن قـبح و قـداست ازدواج، با ورود ملاک‌های مادی همانند مـهریه و جـهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به‌جای پای‌بندی به معیارهای اخلاقی، وجود تـشریفات زائد و دسـت و پاگیر و… زمینه‌ساز افزایش و تأخیر سـن ازدواج شـده اسـت.

س) ولنـگاری فـرهنگی

ازجمله مهم‌ترین عوامل و انگیزه‌های ازدواج، بلوغ جنسی و بلوغ عاطفی و ارضای این نیاز انسان و علاقه به جنس مخالف است. با توجه به این واقعیت، اگر جامعه‌ای بـه اعضای خود اجازه دهد، بدون ازدواج و خارج از چهارچوب تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیت‌های ازدواج، بتوانند با یکدیگر روابط جنسی برقرار کنند و از این طریق، نیاز جنسی و عاطفی خویش را تأمین کنند، دست‌یابی به شـریک جـنسی و پذیرش مسئولیت و تعهد نسبت به جامعه و باروری و تداوم نسل بشر، نمی‌تواند انگیزه ازدواج جوانان باشد. در نتیجه، بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند از ازدواج امتناع ورزیده، نیاز جنسی خویش را با هزینه‌های بـسیار کم‌تر برآورده سازند. ازاین‌رو، بالا رفتن سن ازدواج در کشورهای غربی، با رشد فزاینده هم‌خانگی یا زندگی مشترک زنان و مردان ازدواج نکرده، همراه است. در واقـع، کـشورهای غربی، متناسب با فرهنگ خـود، فـاصله و گسست بلوغ جنسی و عاطفی را با بلوغ اجتماعی و اقتصادی از همین طریق حل کرده‌اند؛ جوانی که به سن بلوغ جنسی و عاطفی رسیده، این نیاز را خـارج از چهـارچوب خانواده تأمین می‌کند. ایـن امر در فرهنگ غربی، که بر اصالت سود و لذت مبتنی است، و ازدواج را مانعی در راه آزادی و لذت بردن بی‌حد و حصر از شهوات می‌داند، امری طبیعی است. به‌همین دلیل، بنیان خانواده در غرب به شدت مـتزلزل شـده است؛ اما این راه حل در فرهنگ و جامعه دینی رفتار نابهنجاری است که پیامدهای بسیار ناگواری در پی دارد. با این‌حال، این فرهنگ تاحدودی در جامعه ما هم نفوذ کرده و امروز شاهدیم که بـسیاری از جـوانان در سن بـلوغ جنسی حاضر به ازدواج نیستند؛ زیرا به‌زعم ایشان کارکرد ازدواج کارکرد جنسی است که آن را هم می‌توان با برخورداری کمابیش آزاد از روابط آزاد دختر و پسر و تمتعات جنسی در جامعه تأمین کـرد و نـیازی بـه ازدواج و پذیرش مسئولیت‌های سنگین آن را برای خود نمی‌بینند.

به‌همین دلیل، بین افزایش سن ازدواج و انحرافات اخـلاقی رابـطه‌ای دو سویه وجود دارد. برخی پژوهش‌ها هم نشان می‌دهند که روابط آزاد دخـتر و پسـر و امـکان تمتع و ارضای جنسی، نیاز به ازدواج را در جوانان کم‌رنگ کرده است. در تحقیقی که مشکلات و موانع ازدواج جـوانان، به‌ویژه دختران را مورد بررسی قرار داده است، به این نکته اشاره شـده که برخی جوانان بـرای ارضـای غرایز طبیعی خود به ارتباط با جنس مخالف بسنده می‌کنند. در نتیجه، وجود زمینه‌های انحرافی و روابط آزاد دختر و پسر، به‌عنوان یکی از عوامل افزایش سن ازدواج شمرده شده است.

م) سیاست‌های تنظیم خانواده

یکی دیگر از علل فرهنگی افزایش سن ازدواج را باید در سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی جست‌وجو کرد. سیاست‌های تنظیم خانواده و کنترل باروری در ایـران پس از انـقلاب از جـمله عواملی است که بر افـزایش سـن ازدواج مؤثر بوده است. در ایران، سیاست‌های جمعیتی و تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سال‌های 1341 بـرای اولیـن بـار دولت به مسایل جمعیتی توجه کرد. در برنامه سـوم عـمرانی، مسئله جمعیت مورد توجه قرار گرفت و در سال 1346 واحدی به نام بهداشت و تنظیم خانواده در وزارت بهداری وقت شکل گرفت. پس از پیروزی انـقلاب اسـلامی، مـدت کوتاهی برنامه‌های تنظیم خانواده به بوته فراموشی سپرده شـد. نتیجه این امر، افزایش سریع موالید و رشد جمعیت (3/9 درصد) بود. از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده مـطرح و اجـرایی شد. همین امر موجب شد که سیاست‌های تعدیل رشد جمعیت از طـریق تـشویق و ترغیب برنامه‌های تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد و باروری در کشور گرفته شود. تدوام این سیاست طی سـال‌هـای 65 تـا 84، سطح باروری در ایران با سرعتی استثنایی و کم‌سابقه کاهش داد. به‌طوری‌کـه شـاخص‌هـای باروری و به تبع آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کم‌تر از نصف تقلیل یافت. میزان بـاروری کـل از 6/5 نـوزاد زنده برای هر زن در سال 1365، به کم‌تر از 3 نوزاد زنده و به تبع آن، میزان رشد طبیعی سـالانه جـمعیت از 3/2 درصد در سال 1365، به کم‌تر از 1/5 درصد در حال حاضر تنزل یافته است.

ن) وسواس بیش از حد در انتخاب همسر

یکی دیگر از عـوامل افـزایش سـن ازدواج، احتیاط بیش از حد و وسواس‌گونه دختر و پسر (یا خانواده آنان) در مورد هـمسر آیـنده است. افرادی که بیش از حد در این زمینه وسواس به خرج می‌دهند نمی‌توانند در مورد ازدواج و انتخاب همسر آیـنده خـود تصمیم بگیرند. این افراد گاه در اقدام به ازدواج، با این‌که همه اقدامات ضـروری پیـش از مراسم ازدواج را انجام داده‌اند؛ اما چند روز مانده بـه عـقد و یـا عروسی، تمام قول و قرارها را زیر پا می‌گذارند و حـاضر بـه ازدواج نمی‌شوند.

نتایج پژوهش‌ها

تحقیقات و پژوهش‌های متعددی درباره عامل تأخیر در ازدواج و افزایش سن ازدواج در جهان صورت گرفته که در ذیل به برخی از آن‌ا اشاره می‌شود:

1)تحقیقات خارجی

الف) همیلتون و سیون (۲۰۰۷) درمقاله‌ای تحت عنوان: «طبقه، جنسیت و ازدواج» نقش عوامل اجتماعی را در افزایش تقاضا برای ازدواج بین مردان و زنان مؤثر دانستند و به این نتیجه رسیدند که تقاضای ازدواج برای افراد، بستگی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد دارد. به اظهار وی، براساس تحقیقات محققانی مانند فرگوسن، گولد شرو و ویت دو عاملی که در تأخیر زمان ازدواج و عدم ازدواج زنان تأثیر بسیار داشته است عبارتند از: تلاش برای تحصیلات بالاتر و شغل مناسب.

ب) لیندسی (۲۰۰۳) خاطر نشان می‌سازد که تا سال ۱۹۴۵ چنین تصور می‌شد که زنان بعد از اتمام تحصیلات ازدواج می‌کنند؛ اما اکنون که به آزادی بیشتری دست یافته‌اند، سن ازدواج آنان از ۳۰ سال نیز فراتر رفته است.

ج) مک دونالد و هیول (۱۹۹۴) در مورد علل افزایش سن ازدواج چنین اظهار می‌کنند که تحصیلات عالی و اشتغال زنان با تأخیر ازدواج همبستگی مثبت و مستقیم نشان می‌دهد.

د) گود (1963) عامل‌های مهمی چون گسترش فرصت‌های تحصیلی، تغییر در نیروی کار و فعالیت‌های شغلی، اشتغال زنان و شهرنشینی را درباره علل افزایش سن ازدواج در چهارچوب نظریه نوسازی یک‌پارچه می‌کند. در این نظریه، نوسازی در سطوح فردی و اجتماعی با تأثیرگذاری بر ارزش‌های مرتبط با ازدواج صورت می‌گیرد که به تغییر در زمان ازدواج منجر می‌شود. اینگلهارت (1990/1382) بر این باور است که گذار جوامع از نظم سنتی به نظم نوین به تغییراتی در سطوح مختلف و بین تمامی گروه‌ها منجر شده است و این تغییرات نیز به نوبه خود به دگرگونی‌هایی در ارزش‌ها، انتظارات و خواسته‌ها منتهی می‌شوند.

2)تحقیقات داخلی

الف) بهنام (1348) با استفاده از اطلاعات سرشماری 45-1335 به برسی روند تحولات سن ازدواج و عوامل مؤثر بر آن پرداخت. وی دریافت که در سال 1335 عمومیت ازدواج بین زنان نسبت به مردان و در روستا نسبت به شهر بالاتر بوده است. در سرشماری 1345 عمومیت ازدواج همچنان بالا بوده؛ یعنی در گروه سنی 29-25 ساله، 94 درصد زنان و نزدیک به 72 درصد مردان ازدواج کرده‌اند؛ اما در گروه سنی قبل از 15 سال، فقط 3/2 درصد زنان ازدواج کرده‌اند. وی در توصیف روند تحولات سن ازدواج به ذکر عواملی نظیر: آموزش متوسطه و عالی، طولانی شدن دورة تحصیلی، تغییر شیوه همسرگزینی، مشکلات مالی ناشی از مقتضیات زندگی جدید، رواج روز افزون سرگرمی‌ها و تفریحات بیرون از خانه و باب شدن روابط آزاد دو جنس و وضع قوانین خاص در خصوص ازدواج اشاره کرده است.

ب) تهرانیان (1345) با استفاده از آمار وزارت دادگستری و به‌کارگیری روش تجربی و آزمون‌های آماری به بررسی الگوی سنی ازدواج در تهران پرداخته که نتایجی این چنین به‌دست آورده است: در خلال سال‌های 43-1339، بیشترین میزان ازدواج‌های مردان تهرانی (30 درصد) در گروه سنی 26-23 سال روی داده است. بیشترین میزان ازدواج‌های زنان تهرانی (23 درصد) در سنین 18-16 سال انجام شده است و علی‌رغم ممنوعیت‌های قانونی، 15 درصد ازدواج‌های دختران مربوط به سنین کم‌تر از 16 سال بوده است. در 89 درصد موارد اخلاف سنی زوجین به نفع مردان و 11 درصد موارد اختلاف سنی زوجین به نفع زنان بوده است. بیشترین موارد ازدواج در این سال‌ها (44 درصد)، با اختلاف سنی 6-12 سال به نفع مردان صورت گرفته و میانگین اختلاف سنی در سال 39، حدود 4/7 سال و سال 41، حدود 4-6 سال و در سال 43، حدود 7/7 سال بوده است. مقدار مهریه به مرور زمان افزایش داشته و به لحاظ قرابت، روندی نزولی در ازدواج‌های خویشاوندان مشاهده شده است.

ج) کاظمی پور (1383)، در بررسی خود تحت عنوان «تحول سند ازدواج زنان در ایران و عوامل جمعیتی مؤثر بر آن» دریافت که ازدواج زنان و مردان در ایران در گستره سنی 35-12 سال برای زنان و 40-15 سال برای مردان در نوسان است. از سال 1345 به بعد به تدریج متوسط سن ازدواج زنان در ایران افزایش یافت و از 4/18 سال به 2/23 سال در سال 1381 رسید. الگوی سنی ازدواج در ایران علی‌رغم باور مردم که شوهر باید از زن بزرگ‌تر و میزان تفاوت سن آنان از 5 تا 10 سال باشد. آمارهای موجود نشان می‌دهد که بین سن ازدواج زوجین در سال 1345، 6/6 سال و در سال 1381، 7/2 سال اختلاف وجود داشته است. افزایش سن زنان در ازدواج و عدم تغییر در سن ازدواج مردان از اختلاف سنی زوجین کاسته است. در ضمن، با افزایش میانگین سن ازدواج زنان فاصله اختلاف سنی زوجین با کاهش بیشتر همراه است. در میان گروه‌های قومی به‌دلیل غالب بودن هنجارهای سنتی و ویژگی‌های فرهنگی مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده که ریشه در شیوه زندگی و ویژگی‌های فرهنگی خاص گذشته آنها دارد، با پایین بودن سطح توسعه اقتصادی، ازدواج زودرس شده و سن ازدواج پایین است. وی نتیجه گرفته بین سن ازدواج، سواد، تحصیلات، قومیت و ساختمان سنی جمعیت (عدم تناسب بین زنان و مردان ازدواج نکرده) از عوامل تأثیرگذار بر تغییرات سن ازدواج در ایران است.

د) محمودیان در سال 1385، در بررسی خود با عنوان «بررسی میزان و عوامل مؤثر بر تفاوت سن زوجین» به این نتیجه رسید که در بیش از 85 درصد ازدواج‌ها، تفاوت سنی ازدواج به نفع مردان (سن بالاتر شوهران نسبت به زنان) است. میانگین تفاوت سنی زوجین، با سن، شهرنشینی، میزان تحصیلات مردان، باسوادی زنان و تفاوت تحصیلی زوجین (به نفع مردان) ارتباط مستقیم دارد. درصد مردان دارای همسران بزرگ‌تر از خود در رده سنی 20-24 ساله در حدود 16 درصد بوده است، درحالی‌که هیچ مرد 50-54 ساله، همسری بزرگ‌تر از خود نداشته است و فعالیت زنان در خارج از خانه رابطه معکوسی را با تفاوت سن زوجین نشان می‌دهد.

س) پورگتابی و غفاری (۱۳۹۰‌) در بررسی علل افزایش سن ازدواج دختران در پنج شهر ایران (تهران، ساری، خرم آباد، مشهد و سنندج) دریافتند که دخترانی که دیرتر ازدواج می‌کنند از تحصیلات بالاتری برخوردارند و نگرشی فرامادی به ازدواج دارند و اعتقاد دارند که با ازدواج، هزینه فرصت‌های ازدست‌رفته بیش از فرصت ازدواج است.

م) ضرابی و مصطفوی با رویکردی اقتصادی، عوامل مؤثر در سن ازدواج زنان در ایران را بررسی کردند. این مطالعه تنها تحقیق مشاهده‌شده در ایران است که با تحلیل اقتصادی ارائه شده است. این دو محقق دریافتند که اولاً سطح تحصیلات، اثر مثبت در سن ازدواج زنان دارد و ثانیاً شهری بودن در مقایسه با روستایی بودن تأثیر منفی در سن ازدواج زنان دارد. ثالثاً سن ازدواج در میان خانوارهای طبقات اقتصادیِ بالاتر، کم‌تر است.

ن) سپیدنامه (۱۳۸۸) در تحقیقی که به بررسی مهم‌ترین موانع ازدواج جوانان استان ایلام پرداخته، این موانع را بدین ترتیب بیان کرده است: ۱. موانع اقتصادی، ۲. موانع اجتماعی، ۳. موانع فرهنگی، ۴. موانع سازمانی و دولتی و ۵. موانع فردی. موانع اقتصادی شامل: مسئله اشتغال، مسکن، هزینه‌های قبل و بعد از ازدواج. موانع اجتماعی شامل: از دست دادن فرصت‌های شغلی به قصد یافتن مشاغل با جایگاه اجتماعی بالا از سوی مردان، افزایش سطح تحصیلات زنان و سخت‌گیری خانواده‌ها در انتخاب همسر. موانع فرهنگی شامل: تعیین مهریه سنگین، توقعات بالای خانواده‌ها، قاعده ازدواج براساس نوبت سنی در فرزندان هم‌جنس و رسوم دست و پاگیر. موانع سازمانی و دولتی شامل: نبود مکان‌های مناسب و تعریف‌شده جهت آشنایی جوانان، ناکارآمدی نهادهای متولی امر ازدواج جوانان و گسترش روابط آزاد جنسی، ناکارآمدی رسانه‌ها در الگوبخشی و در پایان، موانع فردی ازدواج جوانان، سخت‌گیری و وسواس در انتخاب همسر است.

و) مقدس‌زاده اردبیلی (۱۳۹۱) در بررسی «عوامل مؤثر در تأخیر ازدواج جوانان بین ۲۵ تا ۳۹ ساله مجرد در منطقه ۲۱ تهران» به نتایج زیر دست یافت: وضعیت اقتصادی خانواده (نداشتن وضعیت مالی مناسب، عدم توانایی خانواده دختر در تأمین جهیزیه)، تأثیرپذیری از فرهنگ غربی، آداب و سنن دست و پاگیر (دخالت نابه‌جای خانواده، مهریه، آداب و سنن)، ناهنجاری‌های اجتماعی (وجود فساد و فحشا در جامعه، کوتاهی خانواده‌ها، دوستی‌های خیابانی، ترس از خیانت همسر، ارضای نامشروع نیازهای جنسی)، عوامل اجتماعی (شرایط اجتماعی، برنامه‌های دولت، رسانه‌های گروهی، مشکل سربازی، تجمل‌گرایی و زیاده‌خواهی جوانان، انتخاب همسر بدون دخالت واسطه)، وضعیت روانی جوانان (عدم پذیرش مسئولیت زندگی، وضعیت دخترها و پسرها) در تأخیر ازدواج جوانان نقش مؤثری دارند.

منبع پایش سبک زندگی/سال چهارم/شماره بیست و دوم/آذرماه 1396
مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.