مدگرایی، تعریف، ریشه ها و عوامل جامعه شناختی
۱. در ابتدا مقدمهای درباره مد، انواع آن و مثبت یا منفی بودنش بیان بفرمایید؟
برخی از منابع تاریخی، از زنان سومری، زنان مصری و اقوام آریایی، رومیها و یونانیها بهعنوان کسانی که از زیورآلات و پوششهای تجملی –البته در میان طبقه مرفه آنان- استفاده میکردند، یاد کردهاند.
مدگرایی به شکل جدید قدمت زیادی ندارد و ریشههای آن را باید بهلحاظ زمانی به قرن بیستم و بهلحاظ مکانی منشاء آن را باید ابتدا در اروپا و بهویژه فرانسه و سپس آمریکا دانست. بهلحاظ معرفتی و فرهنگی، معرفت جدید برآمده از انقلاب فرهنگی و رنسانس را میتوان ریشههای دوره مدگرایی محسوب کرد. انقلاب صنعتی و پیآمدهای اجتماعی آن بهویژه شهرنشینی و صنعتیشدن، زمینههای لازم اجتماعی را برای مدگرایی مدرن فراهم ساخت.
مُد، از نظر واژهشناسی، واژهای فرانسوی است که در معانی اسلوب، عادت، شیوه، سلیقه، روش و راه و رسم آمده است.
Modeاز ریشه لاتین Modusگرفته شده است. این واژه بهویژه پس از جنگ جهانی اول وارد فرهنگ بسیاری از کشورها از جمله ایران شد. آغاز جدی مدگرایی در فرانسه، دهه ۶۰ و در آمریکا، دهه ۶۰ تا ۸۰ بود.
۲. ویژگیهای مفهومی مد چیست؟
روش و سبکی از زندگی در لباس، غذا و تجملات زندگی که براساس ذوق و سلیقه مدگرایان بهصورت موقت انتخاب میشود و پس از مدتی که از مد افتاد، مدی دیگر جایگزین آن میشود.
برخی گستره و حیطه مد را وسیع و عمیق میدانند و صرفاً محدود به لباس و غذا و تجملات نمیدانند. آنان مد را نوعی الگوهای فرهنگی و سبک زندگی تمام عیار میدانند که فردِ گرفتار بهراحتی نمیتواند از آن نجات یابد. این حالت برای کسانی صدق میکند که اصولاً هویت خود را براساس مد و مدگرایی تعریف کردهاند.
برخی مد را حالت افراطگرایی در روشهای زندگی، در رقابتهای کورکورانه، در چشم و هم چشمیها و در تنوع طلبیهای بیقاعده و منطق میدانند یعنی همان تقلید بدون منطق و کورکورانه.
مد میتواند وجه مطلوب و مثبت هم داشته باشد و آن وقتی است که از یکسو سبب بیهویتی فردی، اجتماعی و فرهنگی نشود و از سوی دیگر عامل نشاط و پاسخی به جنبههای زیباشناختی روح انسان باشد.
مد در غرب بهویژه در آمریکا از دهه ۷۰ میلادی تاکنون این تغییرات مفهوی را داشته است: دهه ۷۰ میلادی هیپیگری در قالب جنبش هیپیها؛ دهة ۸۰ میلادی مفهوم پانک و پانکیزم و دهه ۹۰ میلادی مفهوم رپ و رپیزم که همدوره هوی و متال و متالیکاست. منشاء پیدایش تمامی این تغییرات مفهومی و اجتماعی از دهه ۸۰ در ایالات متحده آمریکا رخ نمود که با یک برنامه طراحیشده فرهنگی در قالبها و شیوههای گوناگون مانند فیلم، کتاب و… به اغلب کشورهای جهان سوم رسوخ داده شد. در ایران نیز برخی ظهور مدگرایی نوین را از زمان رضاخان پهلوی و در ادامه در دوران سلطنت محمدرضا شاه میدانند و برخی هم این زمان را اندکی پیش از زمان پهلوی؛ یعنی دوره قاجاریه محسوب میکنند.
۳. چه عواملی موجب بروز و تشدید پدیده مدگرایی شده است؟
ریشهها و عوامل مدگرایی را میتوان در امور ذیل خلاصه کرد:
الف ـ ریشههای درونی و روانشناختی
انسان ذاتاً تنوعطلب، طالب نوآوری و خلاقیت و گریزان از یکنواختی و خمودی است. میل به خودآرایی و زیباسازی محیط امری فطری و مطلوب در انسان است که عاملی بسیار بااهمیت در امیدبخشی و ایجاد نشاط در انسان برای ادامه زندگی و حرکت در مسیر رشد و تعالی بهحساب میآید. انسان بهلحاظ فطری کمالجو، زیباطلب و تنوعخواه است، اما مسئله مشکلساز، انحرافی است که یا در مسیر و مصادیق کمالخواهی، زیباطلبی و تنوعخواهی رخ میدهد و یا افراطیگری است که انسان به دلایل مختلف، از جمله غفلت و خودفراموشی به آن گرفتار میشود. گم کردن هویت حقیقی خود و گشتن بهدنبال هویتهای کاذب و سرابگونه، نتیجه و محصولِ تنوعطلبی و خودآراییهای غلط و بیمنطقی است که امروزه از آن تحت عنوان مدگرایی افراطی یاد میشود.
اگر در سطح خُرد (فرد) و کلان (جامعه) به نیازهای هویتساز از مسیرهای شناختهشده و معروف پاسخ داده نشود، مسیر جایگزین، الگوها و مدلهای مدگرایی ناشناخته و نارسی است که فرد و جامعه را بهسمت خویش سوق میدهد؛ زیرا در هرحال نیاز به هویت چه در سطح فرد و چه در سطح جامعه، نیازی است مستمر و پایانناپذیر. بنابراین هم فرد و هم جامعه هر دو مسئول چگونگی پاسخدهی به نیازهای هویتی خود هستند.
ب ـ ریشههای بیرونی و جامعهشناختی مدگرایی
در این زمینه سخن بسیار است و نظریهپردازان از منظرهای مختلف به این موضوع پرداختهاند. «بوردیو» با طرح این مسئله که جامعه، نوعی فضای اجتماعیِ بازنمایی شده است که در آن سرمایه فرهنگی نقش مؤثری در معناسازی فرد و جامعه دارد، معتقد است که مد و مدگرایی برای فرد و جامعه نوعی سرمایه نمادین است که از طریق آن فرد و جامعه برای خود هویت اجتماعی و منزلت اجتماعی اعم از صوری و یا واقعی را کسب میکنند. اگر مد و مدگرایی شکل افراطی بهخود گرفت و فرهنگِ مصرفگرایی را -که در حقیقت، تحقق صورت افراطیِ مدگرایی است- در جامعه دامن زد، نوعی تخریب هویت فردی و اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت و از دلِ آن مسایلی مانند هویتهای مجازی و نارس، فردگرایی افراطی و جامعة فردیشده و فردِ جامعهگریز و ضدِ هنجار بیرون میآید. در اینجاست که مفاهیمی مانند صنعتِ مد و صنعت فرهنگ بهوجود میآید. رواج الگو و فرهنگ مصرف، سبک زندگی و مدیریت بدن و نیز کارآمدی نهادهای مدرسه و دانشگاه در فرهنگپذیری، از عوامل مؤثر بیرونی در مدگرایی افراطی است.
همچنین باید از تقدسزدایی از ارزشها و هنجارهای مقدس فرهنگی و اجتماعی -آنگاه که در فضای اجتماعی بازتولید میشوند- نام برد. مثلاً نهادِ خانواده، علم، کسب روزی حلال، کارِ فرهنگی و تربیتی و مانند آن، ذاتاً اموری مقدس و تعالیدهنده فرد و جامعه هستند، امّا وقتی به دین صرفا بهعنوان یکی از عوامل اقتصادی، سیاسی و جامعهشناختی نگاه شود و جایگاه آن در کنشهای اجتماعی، در سازمانها و نهادهای اجتماعی و در برنامههای آموزشی و فرهنگیِ رسمی تا حدِّ یک امر صرفاً اقتصادی تقلیل یابد و یا بهصورت یک امر صرفاً اجتماعی، بدون بهرهمندی از پشتوانههای معرفتی و فرهنگیِ تعالیدهنده با جهتگیریهای قانون اساسی و فرهنگِ اسلامی ارائه شود، زمینه لازم برای پذیرش مدگرایی افراطی فراهم میشود.
۳. دیدگاه اسلام درباره توجه به مد چیست؟
آنچه از فرهنگ اسلامی، سخنان و اندیشههای بزرگان دینشناس و زمانشناس قدیم و جدید فهمیده میشود این است که اسلام، دین زیبایی، دین جمال و جلال، دین کمال و سعادت و دینِ آراستگی ظاهری و درونی است. اسلام دینی است مخالف با رخوت و سستی، یکنواختی و درجا زدن، سکون و سکوتِ ناهدفمند، طرفدار تنوعطلبی و شادابی و نشاطِ اجتماعیِ تعالیدهنده. اسلام برای همه پدیدههای اجتماعی از جمله مد و مدگرایی پیامهای روشن و معناداری دارد. معیارها و ملاکهای آن برگرفته از معارف وحیانی است (و نه بشریِ سکولار شده) و الگوهای آن، انسانهایی در نهایت کمالیافتگی و عصمتاند. بهعنوان نمونه، یکی از تربیتشدگان آن (حضرت زینب۳) پس از رویارویی با مصیبتهای فراوان در کربلا، میفرماید: «ما رأیت الا جمیلا». این بدین معناست که از نظر اسلام، حتی در اوج مصیبت و گرفتاری نوعی نشاط و آرمانگرایی و معناخواهی وجود دارد. در سطح اجتماعی، اسلام طرفدار تنوع در غذا، لباس، سبک زندگی، تفکر، روابط اجتماعی و خلاصه در همه شئونات فردی و اجتماعی است، امّا تنها یک شرط، یک سیاست و پک راهبرد اساسی دارد و آن اینکه هویت انسانی و الهی انسانِ خدامحور، انسانِ فناناپذیر و انسان جانشین خدا در زمین حفظ شود و همه تنوعطلبیها و دست و پا زدنها در جهت کسب این نوع از هویت باشد.
۴. چه راهکارهایی را میتوان در مواجهه با این پدیده در نظر گرفت؟
از آنجا که مدگرایی افراطی نتیجه جهانِ ذهنی و جهانِ اجتماعی نارس و ناقصالخلقه است -که اتفاقاً این دو جهان در مقابل یکدیگر و در نتیجه تأثیر و تأثر از یکدیگر شکل میگیرند-، پس بهصورت کلی در دو سطح فردی و اجتماعی باید به چارهاندیشی درباره مدگرایی افراطی پرداخت.
الف) در سطح جهانِ ذهنی و روانشناختی و سطح فرد
در سطح جهان ذهنی باید به تولید ادبیاتی لطیف، زیبا، جذاب، مختصر و کوتاه و هنرمندانه در موضوع خودشناسی و انسانشناسی اسلامی و بازگشت به خویشتن خویش دست زد. انسانِ امروز خود را فراموش کرده است. بنابراین مهمترین و نخستین نقطه کانونی اصلاح در کتابهای درسی، صدا و سیما، سریالها و فیلمها، پیامهای رسانهای و… باید به خودفراموشی انسان بپردازند و این خود فراموشی را به خودآگاهی و معرفت نفس تبدیل کنند.
ب) در سطح جهان اجتماعی و جامعه (سطح کلان)
برای چارهجویی در این سطح باید از خانواده و پس از آن، مهد کودک، کودکستان و مدارس شروع کرد. باید در نظام آموزش و پرورش بهصورت جدی و اساسی تحول و تغییر مثبت و سازنده و آگاهانه ایجاد نمود. باید معلم و دانش آموز (تعلیمدهنده و تعلیمگیرنده) به همان ارزش و قداست ذاتی خود که از جانب خداوند گرفتهاند بازگردند. باید به تعلیم و تربیت منزلتهای اجتماعی حقیقی داده شود. باید بر اقتصاد، سیاست، و نهادهای اجتماعی، نگاههای فرهنگی آن هم از جنس وحیانی آن حاکم شود. باید شایستهترین، باهوشترین، با استعدادترین و با انگیزهترین نسل جامعه با بهترین منزلتهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در فرآیند تعلیم و تربیت بهکار گرفته شوند.
باید از دو حالت افراط و تفریط در سطح خرد و کلان، به معیار عقلانیت و اعتدال بهمعنای صراط مستقیم الهی بازگردیم. باید سعه صدر، افزایش آستانه تحمل، تعاون و همدلی و همراهی را در سطح فرد و جامعه با رویکردی معرفتشناسانه رواج دهیم.
باید هنرمندان، طراحان لباس، عقیدهسازان و اصحاب رسانه، طراحان شهرها و خانهها، فرهنگسازان و الگوسازان و… بدانند که همگی در یک کشتی نشستهایم و بیتفاوتی، بیتعهدی، افراطگری، و بیتوجهی به میراث غنی فرهنگِ ایرانی ـ اسلامی و نادیده گرفتن دستاوردهای سه دهه انقلاب اسلامی در ارائه سبکها و الگوها و رویههای زندگی نسل حاضر و نسل آتی، چیزی شبیه بر سَر شاخه نشستن و از بن بریدن آن است که ممکن است صدای آن در نسلهای بعدی شنیده شود که در این صورت، همه کسانی که یا کوتاهی کرده یا همراهی و همدلی نموده و یا سکوت معنادار داشتهاند، بیتردید هم در این جهان در پیشگاه تاریخ و نسل فردا و هم در آن جهان در پیشگاه شهدا و خدای شهیدان، مسئول و پاسخگو خواهند بود.