مروری بر انواع رزق در آموزههای دینی
دکتر محمدتقی فعالی/
از جمله نکات معجزگونهای که در دُرر روایات به آن اشاره شده است اینکه رزق دو گونه است؛ رزقِ مطلوب و رزقِ طالب. اگر انسان بهدنبال رزق باشد و طلب آن نماید، به آن رزقِ مطلوب گفته میشود؛ اما رزقی که بهدنبال انسان آید و طلب انسان کند، رزقِ طالب نامیده میشود. گاهی انسان بهدنبال رزق است و گاهی رزق بهدنبال انسان. گاهی آدمی به خاطر رزق فعالیت میکند و گاهی روزی برای نیل به فرزند آدم تلاش مینماید.
این مضمون بهگونههای مختلف در روایات بیان شده است. امام صادق7 از رسول خدا 9 نقل فرمود که خداوند به آخرین پیامبرش اظهار داشت: هیچ انسانی نمیمیرد مگر اینکه روزیِ مقرر خویش را دریافت نماید. در ادامه آمده است:
«وَاعْلَمُوا أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ فَرِزْقٌ تَطْلُبُونَهُ وَ رِزْقٌ یطْلُبُکمْ؛ بدانید! رزق دو گونه است؛ رزقی که شما بهدنبال آن باشید و رزقی که او بهدنبال شما است.[1]»
رسول خاتم 9 فرمود:
«الرِّزْقُ یطْلُبُ الْعَبْدَ أَشَدَّ مِنْ أَجَلِهِ؛ رزق و روزی بیشتر از مرگ طالب بنده است.»[2]
آخرین فرستاده خدا 9 فرمود:
«لَوْ أَنَّ أَحَدَکمْ یفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ کمَا یطْلُبُهُ الْمَوْتُ؛ اگر فردی از انسانها از رزقش فرار کند، رزق بهدنبال او میآید بمانند مرگ.»[3]
امام علی7 در وصیتهایش خطاب به فرزندش امام حسن7 فرمود:
«وَاعْلَمْ یا بُنَی أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یطْلُبُک فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاک. مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَی؛ بدان ای فرزندم! رزقها دو گونهاند: رزق مطلوب و رزق طالب. اگر تو به رزق طالب نرسی او به تو خواهد رسید. چه زشت است خضوع به هنگام نیاز و جفا به هنگام ثروت!»[4]
از جمله فرمایشات ختم رسل 9 این است:
«الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یطْلُبُک فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاک فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِک عَلَی هَمِّ یوْمِک وَ کفَاک کلَّ یوْمٍ مَا هُوَ فِیهِ؛ روزیها دو دستهاند: رزقی که تو بهدنبال آن باشی و رزقی که او بهدنبال تو است و اگر به آن نرسی او به تو خواهد رسید. همت سال خود را به روزت میفزا و به رزق روزانة خود اکتفا کن.»[5]
مولا علی7 فرمود:
«الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّی یخْرِجَهُ عَنْهَا وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتَّی یسْتَوْفِی رِزْقَهُ مِنْهَا؛ رزقها دو گونهاند: طالب و مطلوب. کسی که طالب دنیا باشد مرگ او را طلب کند تا از دنیا خارج گردد و کسی که بهدنبال آخرت باشد دنیا بهدنبال او باشد تا اینکه روزیاش را کامل به وی رساند.»[6]
واضح است که دامنه رزق وسیع است و طبعاً شامل پول هم میشود؛ لذا پول دو گونه است: مطلوب و طالب. انسانها نسبت به پول به طور کلی دو وضعیت دارند:
وضعیت نخست: پولِ مطلوب
بسیاری از انسانها بهدنبال پول میدوند، آنان برای پول تلاش میکنند، انگیزة اصلیشان کسب پول است، پول برای آنان هدف اصلی محسوب میشود و اگر پول از صحنه زندگی آنان حذف شود هیچ انگیزهای برای کسب و کار نخواهند داشت. برای این دسته از انسانها، پول مطلوب است؛ زیرا بهخاطر پول کار میکنند و آن را طلب مینمایند.
اگر بالای ساختمان بلندی بایستیم و به خیابان شلوغ و پر ازدحام نگاه کنیم، فقط یکچیز مشاهده خواهیم کرد: همه میروند و میدوند. اگر از تک تک آنان بپرسیم علت رفتن و انگیزة دویدن شما چیست و پاسخدهندگان با صداقت جواب دهند، تمام پاسخها در نهایت به یک جمله ختم میشود: همه میدوند تا به پول برسند. البته ممکن است انگیزههای دیگری هم مطرح شود یا جوابهای متفاوتی ارائه گردد؛ ولی روح تمام تلاشها و هدف نهایی همة دویدنها به یکجا ختم میشود: پول و پول و پول.
کسانی که هدفی جز پول ندارند و انگیزة آنان را فقط ثروت تشکیل میدهد با اموری دست و پنجه نرم خواهند نمود:
آنان تنها راه دسترسی به پول را کسب و کار میدانند. بر این اساس، بر کار خویش میافزایند و بهجای یک شیفت، دو شیفت فعالیت میکنند. چنانکه از همسر خویش هم میخواهند در سازمانی مشغول به کار شود و بعد از چندی او هم دو شیف کار خواهد کرد و چهبسا فرزند یا فرزندان خویش را هم بکار گیرند. آنان بعد از یکی دو سال چشم باز میکنند و مشاهده خواهند کرد که مجموعاً مثلاً شش شیفت کار میکنند و فقط شبها همدیگر را میبینند و گاهی تا پایان هفته اصلاً همدیگر را نمیبینند. به ایندسته انسانها باید گفت:
از اول قرار بود کار کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم؛ اما هم اکنون زندگی میکنیم تا بتوانیم کار بیشتری انجام دهیم.
اگر از کسانی که مشغول کار شدهاند سؤال شود که هدفتان چیست؟ پاسخ آنها این است: زندگی بهتر. اما زمانی که انسانها غرق در کار میشوند، زندگی را فراموش کرده «کار برایشان هدف میشود». آنان بهجایی میرسند که اگر میخورند یا میخوابند، برای این است که فردا کار بیشتری انجام دهند. در اینصورت، آنان طعم شیرین زندگی را دریافت نمیکنند، آنان درکی از زندگی ندارند، کمتر با خانوادهاند، کمتر با فرزندانشان بازی میکنند، معنای تفریح روزانه با خانواده را دریافت نمیکنند، کمتر میخندند، خندههایشان ناب نیست، گرانیگاه سخنانشان مشکلات است، صلة رحم در میان آنتن کمرنگ میشود، پیامک جانشین دیدار میشود و در یک کلام کار روزانه مانند غولی بزرگ زندگیها را میبلعد و آدمیان را میان چرخدندههای خویش له میکند. یکی از ریشههای مهم گرفتاریها و نکبتهای مزبور این است که پول هدف باشد و انسانها بهدنبال کسب درآمد یا توسعه ثروت باشند.
کسی که بهدنبال پول باشد و به تعبیری در وضعیت رزقِ مطلوب قرار گیرد، پول را با زحمت بهدست میآورد. پولی که مطلوب باشد، خودش را «با زحمت» در دسترس صاحبش قرار میدهد. پول مطلوب بهراحتی بهدست نمیآید، پول مطلوب همانند ماهی، لیز است و به سرعت از دست صاحبش میلغزد.
پول مطلوب «خسّت» دارد و کمتر خود را در اختیار قرار میدهد.
پول میتواند خسیس و یا سخی باشد؛ اگر انسانی بهدنبال پول باشد و پول را هدف اصلی خویش قرار دهد، پول خسّت ورزیده خود را از دسترس دور نگه میدارد.
یکی از مهمترین ملاکهای سالم یا ناسالم بودن پول بهلحاظ معنوی، نحوة مصرف آن است. پولی که در «مسیر ناروا مصرف» شود معمولاً با شیوة درست بهدست نیامده است.
معمولاً نحوه مصرف پول، نشاندهنده سالم یا ناسالم بودن پول است.
وضعیت دوم: پولِ طالب
اگر کسی تلاش و فعالیت داشته باشد و به تعبیری کسب و کار کند؛ اما هدفش پول نباشد و در این مسیر صداقت داشته باشد، قطعاً پول بهدنبال او میدود و خود را در اختیارش قرار میدهد. در اینصورت، پول، رزقِ طالب خواهد شد.
ممکن است پرسشی سر برآورد و ذهنها را مشغول کند و آن اینکه چگونه ممکن است کسی کسب و کار کند؛ اما هدفش کسب پول نباشد؟ پاسخ را تنها در یک کلمه میتوان بیان کرد و آن اینکه شخص، کسب و کار میکند و تمام تلاش و فعالیت خویش را بهکار میبندد؛ اما هدفش فقط یکچیز است: کمک و خدمت. بهعبارت دیگر کسی که در یک سازمان کار میکند هدفش میتواند پول باشد که در اینصورت، او در وضعیت نخست یعنی پولِ مطلوب قرار دارد؛ اما هدف دیگری هم وجود دارد و آن اینکه فرد کارمند، نیتاش خدمت به دیگران و دستگیری از این و آن باشد. او در اینصورت، در وضعیت دوم یعنی پولِ طالب قرار گرفته و پول بهدنبالش میرود تا خود را در دامنش ریزد.
با مثالهایی میتوان وضعیت دوم را روشنتر نمود. در این وضعیت نیت و هدف، کمک است نه پول. فردی که مدیر است و میتواند امروز به کارمندی گرفتار وام دهد، وامش را به فردا موکول نکند. شخصی که برای دستگاهی قطعه میسازد، آن قطعه را بهگونهای بسازد تا حداکثر زمانِ ممکن عمر مفید داشته باشد. یک مکانیک که میتواند تمام پیچهای ماشین را محکم کند از آچارکشی کامل ماشین مطمئن شود و تا کار خویش را کامل نکرده از اتومبیل جدا نشود. آشپزی که میتواند غذایی با کیفیت 100% در اختیار مشتری قرار دهد با کیفیت 90% کار خویش را به پایان نبرد. همسری که میتواند با یک لبخند یا شوخیِ مناسب، شریک زندگی خویش را شاد کند از این عمل فاصله نگیرد. مهندسی که نرمافزاری طراحی میکند بهجای اینکه کاربر را با ده مرحله به هدفش برساند با پنج مرحله او را به مقصد رساند. یک آبدارچی که میتواند ظروف را کاملاً تمیز کند تا کارمندان از دیدن آنها احساس لذت کنند و در ظرف کاملاً تمیز چایِ خوشطعم بنوشند در این کار کوتاهی نکند. کارمندی که میتواند مشکل کسی را ساعت 10 حل کند کار او را به ساعت 11 موکول نکند. نویسندهای که میتواند مطلبی را با مثال واضح کند تا خواننده بهراحتی آن را هضم نماید زحمت یافتن مثال را بهخود بدهد و حکومتی که میتواند بهگونهای روابط سیاسی و اقتصادی را تنظیم نماید تا مردمانش راحت زندگی کنند و حق آنان را ادا نماید. در تمامی موارد مزبور، شخص در هر سمتی که قرار دارد قصد میکند کارش را بهگونهای انجام دهد که مشکلی حل شود، گرهای گشوده گردد و لبخندی به لب نشیند، اگرچه خود را بهزحمت اندازد و حتی کسی لطف او را نفهمد.
ناگفته پیداست که تمامی موارد پیشگفته به قصد و نیت انسانها بازمیگردد. البته کسیکه قصدش حل مشکلات مردم و دستگیری از آنان باشد، طبعاً نیتش در عملش ظاهر میشود و رفتار وی نشان میدهد که نیتش خدمترسانی، راهاندازی و شادکردن است. مهم این است که هرکس قصدش شادکردن دل دیگران و حل مشکلات آنان باشد و کاری را که انجام میدهد در این مسیر قرار دهد. در اینصورت، پول او را رها نمیکند و تا پایان از او پشتیبانی خواهد نمود. جالب اینکه بدانیم هرکس در هر منصبی که مشغول بهکار باشد و هر شغلی که داشته باشد میتواند از شغل خویش برای یاریرسانی و کمکدهی استفاده کند و اگر چنین نیتی در او شکل گیرد خداوند راههای کمکرسانی و شادزایی را به وی نشان میدهد. مهم این است که «بخواهیم کمک کنیم».
اگر پول برای انسانی هدف اصلی و نخستین نباشد و نیت وی در هر کاری که مشغول است، کمک به انسانها و دستگیری از آنان باشد، اموری برای او رخ میدهد:
لازم نیست چنین شخصی بر کار خود بیفزاید و کار دیگران را بهکار خود اضافه کند. به تعبیری نیاز نیست افزایش شیفت دهد؛ بلکه کافی است بهصورت متعادل تلاش و فعالیت نماید و به اندازه فهم خویش دیگران را یاری دهد. کسیکه قصدش از کار، کمک و خدمت به دیگری باشد، او اهل انفاق و صدقه بوده و خداوند رزقش را بهصورت مضاعف به وی بازمیگرداند. گاهی خداوند با عمل کم، رزق وسیع به شخصی میدهد.[7]
شعار فرد بخشنده این است: کار کمتر، ثروت بیشتر و زندگی بهتر.
اگر فرد خدمتگزار در وضعیت پولِ طالب قرار گیرد، پول «به سهولت» و نه با زحمت بهدست وی خواهد رسید. پول برای او ناز نمیکند، از خود کرشمه نشان نمیدهد و بهراحتی خویش را در آغوش قرار میدهد.
پولی که طالب باشد، «فراوان» است و پول مطلوب، اندک.
پولها دو دستهاند؛ خسیس و سخی. کسی که بهدنبال پول نبوده و قصدش خدمت است، پول، خود را با سخاوت و فراوانی در اختیار وی قرار میدهد.
پولی که طالب باشد و به ازای خدمت و بخشش در اختیار فردی قرار گیرد، معمولاً در «مسیر سالم و بهینه مصرف» میشود. اینگونه پولها کمتر مصرف بیماری، درگیری و تلخی میشوند و بیشتر با لذت، شادی و آرامش از حلقوم پایین میروند.
کسانی که همتشان از دنیا پول نباشد و بهخاطر پول کار نمیکنند و در کسب و کار با خدا معامله کنند از بهرة الهی برخوردار خواهند شد، تلاش مالیشان پاسخی درخور مییابد، آنان از لیست سیاه خدا خارج شده بازنده نمیشوند. در این حالت یکی از موهبتهای الهی رخ میدهد و آن اینکه روزی آنان را «کفایت» میکند:
«وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ وَمَن یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْرًا؛ و از جایی که حسابش را نمیکند به او روزی میرساند و هرکس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است؛ خدا فرمانش را به انجام رساننده است. بهراستی خدا برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است.»[8]
رزق اگر بـر آدمی عاشق نمیباشد چرا از زمین گندم گریبان چاک میآید چرا
پول باید نتیجه کار کردن باشد نه دلیل آن.
نکتهای نمکین و زیبا در آیات رزق وجود دارد؛ خداوند معمولاً در مواردی که رزق را با انفاق قرین نموده است، رزق را به خودش نسبت میدهد و مثلاً میفرماید: از رزقی که ما به تو دادیم انفاق کنید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید.»[9]
شاید از این تعبیر بتوان استفاده کرد: چیزی که خدا بدهد رزق است. بهعبارت دیگر، چیزی که انسان بهدنبال آن نباشد و بهخاطر آن تلاش نکند و آن را هدف قرار ندهد؛ بلکه نیتاش تلاش در جهت رضایت خدا باشد، خداوند بهعنوان پاداش، آن «رزق» را به وی بدهد و در اینصورت، فرد دارای رزقِ طالب خواهد بود نه رزقِ مطلوب. به تعبیری آن پول «من حیث لا یحتسب» به دست انسان خواهد رسید.
رزق چیزی است که خدا به انسان بدهد و پولی رزق است که خودش بیاید.
[1]. صدوق، امالی، ص293.
[2]. شعیری، جامع الاخبار، ص108.
[3]. صدوق، علل الشرایع، ج2، ص416.
[4]. ابن طاووس، کشف المحجه، ص218.
[5]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص386.
[6]. نهجالبلاغه، ص552، حکمت 431.
[7]. مغنیه، الکاشف، ج6، ص525.
[8]. طلاق / 3.
[9]. بقره / 254.