معنا، انواع و عوامل ایجاد افسردگی در قرآن و روانشناسی و وجوه تمایز آن‌ها

عبدالرضا آتشین صدف/

افسردگی در عرف و علم روان‌شناسی، به‌عنوان عارضه‌ای روانی است که در همه ابعاد زندگی انسان، چه فردی و چه اجتماعی اثر منفی برجای می‌گذارد و موجب ناسازگاری می‌شود. این اختلال، در دنیا به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ناتوان‌ساز فرد و جامعه مطرح است که دارای عوامل خطر و نشانه‌هایی مختص به خود است. از ویژگی‌های اصلی این اختلال، غم و اندوه فراگیر، ناتوانی در تجربه لذت در امور، ناامیدی و یأس، کسالت و کندی است. افسردگی با توجه به‌شدت و مدت نشانه‌ها و یا موقعیت‌های برانگیزاننده نشانه‌ها دارای انواعی نیز هست؛ اما وجه مشترک همه آن‌ها حزن و اندوه و عدم لذت است که احساس بدبختی و شکست و سقوط را به وجود آورده و مانع از رشد شخصی و حرکت روبه‌جلو می‌شود.

نشانه‌های مذکور، قرار گرفتن در مسیر هدایت را نیز، دشوار ساخته و چه‌بسا با متوقف کردن عمل و ایجاد کندی، غمگینی و عدم لذت، موجبات خروج از مسیر رشد فطری را فراهم سازد. قرآن که کتاب هدایت است به‌طورقطع آسیب‌شناسی گمراهی و راهکاری‌های بازگشتن به مسیر را پیش روی چشم ما قرار داده است. با بهره‌‌گیری از روشی منطقی و پیمودن مسیری مشخص و تکرارپذیر می‌توان پدیده‌های انسانی را در آن مطالعه کرد و از آن برای رفع مشکلات و موانع رشد سود جست.

1) انواع افسردگی در قرآن

با توجه به مفاهیم مربوط افسردگی و نشانه‌های آن، می‌توان گفت چهارده واژه درباره افسردگی در سوره‌های مطففین، غاشیه، عبس، محمد، طه و فجر آمده است که عبارت‌اند از: سجین، غاشیه، خاشعه، عامله ناصبه، ترهق، قتره، فرر، غبره، اضلّ اعمال، اصلح بال، تعس، تشقی، معیش ضنکا، اهانن.

با استخراج مؤلفه‌های نشانه‌ای و علّی از شش سوره مربوط به چهارده واژه مذکور، به کشف شش مدل مختلف افسردگی دست می‌یابیم. این شش مدل، در ابعاد مختلف ساختار وجودی انسان از حواس و خیال و تفکر گرفته تا باورها و عزم و انگیزه و عمل با یکدیگر متمایزند و دارای عوامل و مؤلفه‌های مخصوص به‌خود هستند. هرچند که می‌توان همه مؤلفه‌های علّی، لازمه‌ای و نشانه‌ای را به‌عنوان پیوستاری در نظر گرفت که در برخی موارد با یکدیگر هم‌پوشانی نیز، دارند، اما در راستای فهم بهتر و تمایز آن‌ها از یکدیگر به لحاظ تقدم و تأخر زمانی و رتبه‌ای نوعی تفکیک بین آن‌ها در نظر گرفته شد.

این شش مدل افسردگی شامل مدل‌های افسردگی تطفیفی، افسردگی سرشکستگی، افسردگی مقایسه‌ای انزواطلبانه، افسردگی ولایت‌ستیزی، افسردگی معنوی و افسردگی ناشی از حقارت هستند.

الف) افسردگی تطفیفی

حالتی از سختی در عمل، احساس فشار و در تنگنا بودن است که درنتیجه خودجانب‌داری و عدم توجه به‌حقوق دیگران، تمسخر و استهزای آن‌ها روی داده و طراوت و نشاط را گرفته و احساس حقارت و نارضایتی ایجاد می‌کند؛ انفعال در عواطف از نشانه‌های وجود خودجانب‌داری و افسردگی تطفیفی است.

ب) افسردگی سرشکستگی

حالتی از یأس، ناکامی و احساس شکستی فراگیر نسبت به بی‌نتیجه بودن عمل است که علت آن دارا بودن علم بیهوده و کار بیهوده، ضعف تفکر، ولایت‌ناپذیری، فقدان باور به روز حساب و بی‌رغبتی در تغییر باورها و کسالت است که منجر به ایجاد احساس نارضایتی، سرشکستگی و ناامیدی از تغییر می‌شود. در این نوع افسردگی، ازآنجاکه عمل، بدون پشتوانه باوری حقیقی و درست است. هرچقدر هم که در ظاهر باارزش و زیاد باشد، اما درنهایت، در مواجهه با مانع و یا ناکامی منجر به ایجاد پوچی، سرشکستگی و یأس خواهد شد.

ج) افسردگی مقایسه‌ای انزواطلبانه

شرایطی از غم و اندوه فراگیر است که درنتیجه گرایش به افراد توانگر و دوری از افراد تلاش‌گر متواضع، فقدان سعی بیرونی و خشیت درونی روی داده و ناکامی، ناتوانی، فرار و انزوا و احساس حزن و اندوه را برای او ایجاد خواهد کرد.

د) افسردگی ولایت‌ستیزی

حالتی از ناامیدی و درماندگی شدید است که همراه با احساس سقوط از پرتگاه بوده و در این شرایط همه اعمال در نتیجه اعتماد ضعیف داشتن به خداوند، کراهت نسبت به دستورات دین، دورویی و ادعای بدون عمل، کینه و قلب مریض و بخل از بین رفته و فرد در ستیز با ولیّ خدا قرار دارد، هرچند که با این شرایط بازهم به توجیه و تزیین کارهای خود دست می‌زند.

م) افسردگی معنوی

تیره‌روزی، سختی و تنگی در زندگی روزمره است که درنتیجه فقدان هدایت‌یافتگی و فقدان ذکر ایجاد می‌شود که در این وضعیت فرد، به دلیل ترس از دست دادن مال یا جان، باور به نفع‌رسانی یا ضرررسانی دیگران به او، آزمایش ندانستن بهره‌مندی و عدم بهره‌مندی‌ها در دنیا، تکبر، فقدان خضوع و تسلیم در برابر دستورات خدا، تبعیت از هوای نفس، عدم توجه به نزدیک بودن قیامت، نارضایتی از داشته‌ها، بی‌توجهی به زودگذر بودن دنیا و توجه و میل زیاد به رفاه مادی دیگران، دچار سیاه‌روزی و تنگی در زندگی عادی خود شده و احساس بدبختی و حزن و اندوه شدید می‌کند.

ن) افسردگی ناشی از حقارت

نوسان‌های خلقی شدید بین رضایت‌مندی ـ نارضایتی، ارزشمندی ـ حقارت و شادی ـ غمگینی است که درنتیجه علاقه شدید به مال و مظاهر نعمت‌های پرزرق‌وبرق دنیایی به‌وجود آمده است. در این وضعیت، فرد دارای بخل در ارائه دادن مال یا هر نوع دارایی به دیگران و ترس در از دست دادن آن‌هاست. عدم شناخت کافی از خداوند، باور نداشتن به امتحان بودن نعمت‌ها در دنیا و عدم ذکر خدا، موجبات طغیان و فساد را فراهم کرده و در شرایط نداری و سختی، احساسات شدید خواری، ذلت، حقارت و ناتوانی در عمل را به بار خواهد آورد.

2) معنای افسردگی

با توجه به انواع افسردگی در قرآن، می‌توان معناشناسی افسردگی قرآنی را در چهار تعریف مستقل و هماهنگ، به‌طورکلی در رویکردی یکپارچه و واحد به‌صورت زیر تبیین کرد که همه انواع افسردگی را نیز، در برمی‌گیرد:

الف) معنای نخست

افسردگی خمودی است که به‌واسطه عدم اعتماد به خدا و ضعف تفکر در فرد شکل گرفته و او را از سویی به احساس بی‌نتیجه بودن کارها و از سوی دیگر، به بی‌رغبتی و عدم رضایت از زندگی و درنهایت به خواری درونی و غم فراگیر می‌کشاند.

لازمه: مؤلفه نخست و اصلی: خمودی (صر) (عدم انذارپذیری و بی‌توجهی در برابر حق) و مقاومت در برابر تغییر.

مقدمه: مؤلفه دوم و سوم و مؤلفه علّی: ضعف تفکر و ضعف ایمان.

نشانه: مؤلفه چهارم و مؤلفه نشانه‌ای: احساس بی‌نتیجه بودن کارها/ مؤلفه پنجم و مؤلفه نشانه‌ای و علّی: بی‌رغبتی و عدم رضایت‌مندی/ مؤلفه ششم و هفتم: خواری درونی و غم فراگیر.

ب) معنای دوم

ویژگی‌های به نسبت پایدار و در برابر تغییر مقاومی از جهت‌گیری‌های فکری و عاطفی در خصوص خود، دیگران، خدا، جهان هستی و جامعه است که شامل خودمحوربینی، بی‌توجهی در برابر حق، فقدان ملاک‌های درست در ارزش‌یابی دیگران، فقدان ارزش‌های متعالی در انتخاب فعالیت‌ها، ترس شدید درباره منابع و عایدات مادی، بی‌تابی و دورویی‌های ستیزه‌جویانه می‌شود و این ویژگی می‌تواند همراه با نشانه‌های آشکاری از بی‌عملی، نارضایتی، خودتحقیرسازی، فرار و انزوا از دیگران، ناتوانی در کسب لذت، احساس سقوط، احساس اندوه و غم فراگیر، احساس ناکامی و شکست، نیز، احساس مفرطی از بدبختی و تیره‌روزی باشد. این تصویر می‌تواند در دنیا با تمام ابعاد در فرد متجلی و یا انعکاسی از عملکرد فرد در آخرت باشد.

ج) معنای سوم

افسردگی قرآنی، کسالت شدید، کراهت و فقدان لذت نسبت به انجام اعمال و رفتارهای منطبق بر فطرت و کمال انسانی است که در اثر ضعف یا خطا در فرآیندهای تفکری و باوری و انحراف در صفات، توجه، عمل و فعل به‌وجود آمده و نشانه‌های غم و اندوه فراگیر، ناکامی و شکست، نارضایتی، انزوا، سقوط و تیره‌روزی و بدبختی را به‌صورت آشکار در دنیا (اثر زودرس) و یا نهانی که در آخرت آشکار می‌شود (اثر دیررس) برای فرد به‌وجود می‌آورد. با توجه به عوامل علّی در انواع افسردگی‌های مذکور؛

ضعف فرآیندهای تفکری در بروز افسردگی شامل موارد زیر است:

  • عدم تفکر، تعمق و عاقبت‌نگری در پدیده‌ها؛
  • علم بی‌فایده و بی‌ارزش؛
  • شنیدن سخنان لغو و بیهوده؛
  • عدم احساس بی‌نیازی توسط کسب کرده‌ها؛
  • قضاوت ظاهری در مورد دیگران؛
  • توجیه اعمال ناشایست و دلیل‌تراشی؛
  • پیش‌داوری مبتنی بر کینه نسبت به افراد؛
  • دارا بودن و ملاک مادی (قدرت، ثروت، دانش و مهارت) در احساس ارزشمندی و کرامت خود و دیگران؛
  • نقص در خداشناسی.
  • ضعف فرآیندهای باوری در بروز افسردگی شامل موارد زیر است:
  • باور خودمحوری؛
  • باور نداشتن به برانگیخته شدن و حساب و کتاب اعمال؛
  • اعتقاد نداشتن به تبعیت از ولیّ؛
  • اعتماد و باور ضعیف به خدا همراه با بی‌علاقگی؛
  • باور نداشتن اینکه نفع‌رسانی و ضررسانی به من به دست خداست، نه در دست دیگران؛
  • باور نداشتن به آزمایش بودن خوشی‌ها و ناخوشی‌ها در دنیا.
  • ضعف فرآیندهای صفاتی در بروز افسردگی شامل موارد زیر است:
  • حرص؛
  • خودجانب‌داری و منفعت‌طلبی؛
  • ترش‌رویی نسبت به افراد ضعف و خوش‌رویی با توانگران؛
  • دورویی؛ تفاوت قول و فعل با یکدیگر؛
  • بخل در ارائه بهره‌مندی‌های مادی، دانشی و مهارتی به دیگران؛
  • کینه داشتن نسبت به دیگران؛
  • ترسِ از دست دادن؛
  • علاقه شدید به مال.
  • ضعف فرآیندهای توجهی در بروز افسردگی شامل موارد زیر است:
  • قساوت قلب و دوری از خدا؛
  • توجه شدید به توانگران و افراد مستغنی در روابط بین فردی؛
  • نارضایتی از داشته‌ها و توجه به اموال و امکانات دیگران؛
  • فقدان ذکر و یاد خدا؛
  • بی‌توجه به اینکه در هرلحظه خدا ما را می‌بیند؛
  • بی‌توجهی به نیازهای دیگران.
  • ضعف فرآیندهای فعلی و عملی در بروز افسردگی شامل موارد زیر است:
  • تعدی به دیگران؛
  • تمسخر و استهزاء؛
  • عمل زیاد، اما بدون پشتوانه فکری؛
  • سختی در عمل؛
  • تناسب نداشتن عمل و نتیجه؛
  • نداشتن سعی بیرونی همراه با خشیت درونی و تواضع؛
  • کراهت و بی‌میلی در انجام دستورات خدا؛
  • بهره‌مندی از دنیا بدون هدف و بدون فکر؛
  • فساد؛
  • عدم تبعیت از ولیّ؛
  • سردرگمی در عمل و بلاتکلیفی.

د) معنای چهارم

وجه مشترک شش مدل افسردگی در سوره‌ها را می‌توان در زیر تصویرسازی کرد:

  • فردی ناخوش‌احوال محور بحث است؛
  • این ناخوش‌احوالی به علت‌هایی درونی نسبت داده می‌شوند؛
  • بروزهایی صادرشده از فرد ناخوش‌احوال را نیز بیان می‌کند؛
  • در زندگی چنین فردی تناقض‌هایی نشان داده می‌شود. این کارها در حوزه خیال و وهم صورت می‌گیرد؛
  • مختل شدن وضعیت زندگی این فرد نیز به تصویر کشیده می‌شود.

حالت‌هایی از این به بن‌بست رسیدن در زندگی به دلایلی، نوعاً پنهانی و درونی است که منجر به سیطره حالات نامطلوب روحی بر فرد شده و به‌واسطه ایجاد فضای خیالی برای فرد، کیفیت مطبوع را از زندگی سلب کرده و او را برای رها شدن از آن به‌سوی بروز ناهنجاری‌هایی سوق می‌دهد. برخی از این علل عبارت است از:

  • ارزش ننهادن به‌حق دیگران؛
  • نیافتن ارزش‌های واقعی برای عمل؛
  • داشتن ارزش‌های نادرست در ارزیابی دیگران؛
  • ترس به‌خاطر منافع شخصی و دنیایی؛
  • از دست دادن ارتباط با روح و حقیقت عالم؛
  • علاقه شدید به تعلقات شخصی و فانی خود.

برخی از این حالات نامطلوب عبارت است از:

احساس سختی در عمل

احساس نارضایتی

احساس شکست فراگیر

احساس بی‌حوصلگی

احساس فرار از دیگران

حال ناخوش

احساس سقوط به هنگام شرایط سخت

احساس تیره‌روزی

نوسان در احساس رضایتمندی و نارضایتی

احساس خواری درونی

 

که منجر به بروز ناهنجاری‌های زیر می‌شوند:

خودمحوربینی

کثرت‌گرایی‌های نامفید

انزوا و میل به انزوا

شادی توخالی

بخل

تکریم نکردن دیگران

بی‌تابی‌های شدید

خودتحقیری

دورویی‌های ستیزه‌جویانه

 

با توجه به مؤلفه‌های علّی انواع افسردگی، می‌توان مراتبی را آن‌ها در نظر گرفت. به نظر می‌رسد بسیاری از این عوامل زیربنایی دارای ریشه‌ای مشترک در نقص ایمان به خدا و باور به آخرت داشته که به‌صورت جلوه‌های متعددی در سطوح و ابعاد مختلف ساختار وجودی انسان خود را نشان می‌دهند.

دو عامل اصلی ایمان به خدا و اعتماد به او، همچنین باور به آخرت و برپایی حساب و کتاب، به‌عنوان اصلی‌ترین عوامل بروز افسردگی؛ چه نهان و چه آشکار مطرح هستند. متغیرهای واسطه‌ای در ابعاد مختلف ساختار وجودی که دچار نقص و ضعف و یا انحراف شده‌اند، شامل ارتکاب سیئه در بعد عمل، صفات خودمحورانه در بعد شاکله، باورهای منفعت‌طلبانه در بعد باورها، علم غیریقینی در بعد علم و عمل زیاد بدون پشتوانه علمی در فعل‌اند که هریک دارای متغیرهای مشاهده‌شده مشخصی هستند. این متغیرها می‌توانند منجر به افسردگی آشکار یا نهان شوند که هر دو، فرد را از مسیر هدایت خارج می‌سازند.

افسردگی مانند بسیاری دیگر از اختلالات روانی، در انگیزش، باورها، افکار و اعمال و حتی صفات و حالات، تغییراتی را ایجاد می‌کند که موجب نوعی کسالت و سستی در انجام دستورات دین می‌شود. این کسالت و سستی در همه شئون زندگی اثر گذاشته و در بندگی خدا منجر به خروج انسان از مسیر هدایت و رشد و کمال انسانی می‌شود. با توجه به انواع افسردگی با در نظر گرفتن عوامل موجد و زمینه‌ساز آن می‌تواند از جنبه‌های مختلفی برای فرد به وجود آید؛ عمل زیادی که بدون پشتوانه فکری و باوری بر مبنای حق است از جهت عمل، انسان را در شکست، ناکامی، ناامیدی و غمگینی فرو می‌برد. دارا بودن صفت خودجانبداری و بی‌توجهی به دیگران و حقوق آن‌ها، از مسیر صفات و شاکله که مسیر پایداری است فرد را در تنگنا و سختی وارد می‌کند. دارا بودن تمایلاتی استغنایی بدون داشن سعی همراه با خشیت، انسان را از مسیر تمایلات، ملاک‌ها و شاکله دچار انزوا و غم و اندوه خواهد کرد. بی‌اعتمادی به خدا از بعد ضعف باورها، فرد را به سمت دورویی، سستی، بی‌میلی به انجام دستورات دینی، بغض و کینه و احساسات شدید منفی برده و در نهایت او را دچار تباهی همه اعمال و سقوط خواهد کرد. نداشتن ذکر و یاد خدا در بعد توجه انسان، به‌وسیله اثر تمام ابعاد ساختار وجودی انسان و به‌ویژه باورهای مربوط به امتحان بودن سختی‌ها و نابود شدن مادیات او را دچار بدبختی زندگی تنگ و سخت، تیره‌روزی و غم خواهد کرد. دوسوگرایی در عواطف و خوشحالی در نعمت‌ها و غمگینی و احساس خواری در زمان گرفته شدن نعمت‌ها، به‌وسیله باورهای خطا در مورد اکرام و ارزشمندی، فرد را دچار غم و احساس حقارت خواهد کرد؛ بنابراین، افراد مختلف می‌توانند از منظرها و جهات متفاوتی افسرده باشند. هریک از انواع افسردگی، دارای تبعات و نتایج سختی برای افراد خواهد بود و آن‌ها را از سیر در رشد حقیقی خویش جدا خواهد ساخت.

3) وجوه تمایز افسردگی از منظر قرآن با افسردگی در روان‌شناسی

الف) عوامل زمینه‌ساز، علّی یا مقدمه‌ای افسردگی در قرآن؛ هرچند اغلب در ظاهر موجب بروز نشانه‌هایی هم‌سان با نشانه‌های افسردگی در روان‌شناسی می‌شوند؛ اما شمول و جامعیت بسیار گسترده‌ای نسبت به عوامل خطر افسردگی در نظریه‌های مختلف روان‌شناسی دارند.

  • نشانه‌های افسردگی در قرآن نه‌فقط مربوط به دنیا، بلکه با توجه به جهان‌بینی آخرت‌گرایانه دین اسلام، در آخرت امکان بروز دارند و اساساً آخرت به‌عنوان نتیجه اعمال دنیا دارای بروزهایی برای فرد است و به‌معنای ساحت و یا مرتبه‌ای جدای از این دنیا نیست. هر عمل و یا باوری که در این دنیا کسب می‌شود، درهمان لحظه باطن آن متجلی است. بااین‌حال، افرادی که در قرآن دارای عوامل علّی افسردگی هستند، ولی در مرح و فرح به سر می‌برند، درواقع، دارای نوعی افسردگی نهانی هستند که می‌تواند در همین دنیا یا آخرت خود را نمایان سازد؛ بنابراین، صرف داشتن عوامل علّی افسردگی قرآنی، برای کسب این تشخیص کافی است و داشتن یا نداشتن نشانه‌ها و پیامدهای افسردگی مثل احساس شکست، ناکامی، ناامیدی، غم فراگیر، کسالت و غیره لازم نیست. همان‌گونه که شکل زیر نشان می‌دهد، دو نوع افسردگی آشکار و پنهان در بروز نشانه‌های افسردگی از یکدیگر متمایز می‌شوند که در هر دو، عوامل علّی افسردگی وجود دارند، ولی نشانه‌های افسردگی تنها در افسردگی آشکار خود را نشان می‌دهد.
  • افسردگی نهان در قرآن می‌تواند در شرایطی در همین دنیا خود را نشان دهد و امکان تبدیل به افسردگی آشکار را پیدا کند. یکی از این شرایط، زمانی است که شرایط آخرت در سطحی پایین‌تر ایجاد شود. ناکامی‌ها، به بن‌بست رسیدن‌ها، شرایط اضطرار، از دست دادن‌ها و مواردی ازاین‌دست همگی نوعی به بن‌بست رسیدن و احساس شکست هستند که درون فرد و واقعیت‌های او را آشکار می‌سازند و تاب‌آوری ضعیف انسان را در کنار باورهای خطا و انحراف‌یافته‌اش آشکار می‌سازند.
  • عوامل علّی افسردگی در قرآن مخلّ رشد فطری و ملکوتی هستند، درحالی‌که پیامد افسردگی در روان‌شناسی، توقف فرد در رشد طبیعی و دنیایی است و در آن رشد یا عدم رشد فطری اهمیتی ندارد. در نگاه دینی، انسان دو نوع رشد فطری و ملکوتی و رشد طبیعی و فطری دارد که بر یکدیگر اثر گذشته و از هم اثر می‌پذیرند.
  • نکته مهم اینکه، در برخی از انواع افسردگی‌ها، بُعد زیستی، ژنتیکی و آسیب‌پذیری‌های بیولوژیکی نقش پررنگی دارد؛ به‌عبارت‌دیگر، ممکن است فردی فاقد عوامل علّی مذکور باشد، اما نشانه‌های افسردگی را بروز دهد. این نوع افسردگی‌هایی که بخش زیادی از آن از اختیار انسان خارج است، موردنظر این پژوهش نبوده و اغلب با درمان زیستی و دارویی قابل‌درمان هستند.

4) سلامت روان در قرآن

سازمان بهداشت جهانی[1] در سایت رسمی خود سلامت روان را این‌گونه تعریف کرده است: «وضعیتی از بهزیستی کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه‌فقط فقدان بیماری است که با افزایش بهزیستی، پیشگیری و درمان اختلالات روانی و بازتوانی افرادی که با اختلالات روان‌شناسی مواجه شده‌اند. مرتبط است»؛ به‌عبارت‌دیگر، مفهوم سلامت روان در روان‌شناسی، شامل احساس درونی خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکای به خود، ظرفیت رقابت و خودشکوفایی توانایی‌های بالقوه فکری و هیجانی است.

در رابطه با یافته‌ها و نتایج، تبیین نکته‌ای در مورد وجود تفاوت بنیادین بین اصول بهزیستی و سلامت روان در روان‌شناسی و سلامت روان در قران حائز اهمیت است؛ یافته‌ها در رابطه با اختلال افسردگی در قرآن نشان داد که افسردگی در قرآن حائز اهمیت است؛ یافته‌های ما در رابطه با اختلال افسردگی در قرآن نشان داد که افسردگی در قرآن هرچند دارای نشانه‌های مشترک با افسردگی در روان‌شناسی است، اما علل زیبایی و مقدمات بروز آن متفاوت است. در همان حال، فردی ممکن است ازنظر روان‌شناسی افسردگی تشخیص داده نشود، حال آن‌که از دیدگاه قرآن دارای افسردگی بسیار شدید، اما نهان باشد. برای مثلاً نوعی از نهفتگی در افسردگی تطفیفی یا انواع دیگر آن مشاهده می‌شود؛ بنابراین، افسردگی در قرآن شامل حوزه بسیار وسیعی است؛ ممکن است به‌ظاهر فردی نشانه‌ای از افسردگی نداشته، اما ازآنجاکه شخصی منفعت‌طلب است، دارای افسردگی نهان باشد. این شخص در تشخیص بالین‌گران دارای سلامت روان است، اما از نظر قرآن، او دارای سلامت حقیقی نیست.

به نسبت و مقدار وجود عوامل افسردگی، درجات خفیف تا شدیدی از افسردگی در انسان‌ها وجود دارد. اصل مهم در تفاوت اصول بنیادین روان‌شناسی و قرآن در همین نکته نهفته است؛ در قرآن فردی که افسرده نیست (آشکار یا پنهان) حتماً شاد است و سلامت روان دارد، اما در روان‌شناسی فردی که افسرده نیست، می‌تواند شاد نباشد؛ به‌عبارتی‌دیگر فردی که اختلال روانی ندارد به معنای این نیست که سلامت روان و بهزیستی دارد. درواقع، نگاه قرآن به انسان یا مؤمن است یا مشرک یا صالح است یا فاجر یا شاکر است یا کافر؛ بنابراین توجه به این نکته در تبیین یافته‌ها اهمیت دارد؛ چراکه ممکن است فردی ازنظر ملاک‌های روان‌شناسی افسرده نباشد، اما ازنظر قرآن دارای افسردگی پنهان باشد. در حقیقت، قرآن برای انسان، معیارهایی بسیار بالا و متعالی در جهت رشد و کمال در نظر گرفته و او را به آن سمت رهنمون می‌شود.

5) عوامل ایجاد افسردگی از منظر قرآن و احادیث

الف) ناامید شدن از رحمت خداوند

پس از شرک، هیچ گناهی بالاتر از ناامیدی نیست؛[2] زیرا هر گناهی که از شخص سر می‌زند تا وقتی‌که مأیوس نباشد ممکن است توبه کرده و با استغفار آمرزیده شود؛ ولی شخص ناامید آمرزیده شدنی نیست؛ زیرا امیدی به آمرزش خداوند ندارد تا توبه کند، ازاین‌رو، ناامید شدن از رحمت خداوند، عاملی عظیم در جهت ابتلا به انواع افسردگی‌ها، مخصوصاً افسردگی حاد است.

قرآن کریم به‌شدت این مطلب را نهی نموده و طبق روایات هم ناامید شدن از رحمت خدا جزء گناهان کبیره دانسته شده است. خداوند باری‌تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:

قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛[3] ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید! از رحمت خدا ناامید نشوید.

دقت در تعبیرات این آیه نشان می‌دهد که از امیدبخش‌ترین آیات قرآن برای گناهکاران است.

امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرمودند:

در تعجّب و شگفتم از کسی که استغفار را با خود به همراه دارد ولی باز ناامید (از رحمت الهی) می‌شود.[4]

شمول این آیه به حدی است که در روایتی دیگر از امیر مؤمنان علی (ع) می‌خوانیم: «در تمام قرآن، آیه‌ای فراگیر از این آیه نیست.»

به‌طورکلی یکی از مشکلات مهمی که بر سر راه کار تربیتی وجود دارد، احساس گناهکاری بر اثر اعمال بد گذشته است. به‌ویژه زمانی که گناهان سنگین باشد، این فکر پیوسته در نظر انسان مجسم می‌شود که اگر بخواهد مسیر خود را تغییر دهد و به راه خدا بازگردد، چگونه می‌تواند خود را از مسؤولیت سنگین گذشته برهاند؟ این مشکل در فرهنگ قرآن حل گشته و توبه حقیقی، وسیله قاطعی برای جدا شدن از گذشته و آغاز یک زندگی جدید برشمرده شده است.[5] به‌این‌ترتیب، قرآن درهای لطف الهی را به روی هر انسان و در هر شرایطی و با هرگونه بار مسئولیتی باز می‌گذارد. نمونه بارز آن همین آیه است که با انواع لطایفِ بیان، مجرمان و گناهکاران را به‌سوی خدا دعوت می‌کند و به آن‌ها قول می‌دهد که می‌توانند خود را از زندگی گذشته به‌کلی جدا کنند.

در روایتی از پیامبر اسلام (ص)  می‌خوانیم: «کسی که از گناه توبه کند، همانند کسی است که گناه نکرده است.» البته این بازگشت به‌سوی رحمت الهی، بی‌قیدوشرط نیست؛ زیرا خداوند، حکیم است و کار بی‌حساب نمی‌کند و اگر آغوش رحمتش را به روی همگان گشوده و پیوسته آن‌ها را به‌سوی خود می‌خواند، وجود آمادگی‌هایی در بندگان نیز لازم است. هم باید با تمام وجود، خواهان بازگشت باشند و انقلاب درونی و دگرگونی بنیادی پیدا کنند و هم بعد از بازگشت، پایه‌های ایمان و اعتقاداتشان که بر اثر طوفان گناه فروریخته، نوسازی و تجدید بنا کنند و نیز با اعمال صالح، ناتوانی روحی و ضعف اخلاقی خود را جبران نمایند. البته هرقدر گناهان سابق سنگین‌تر باشد، باید اعمال نیکوتری انجام دهند و بدین‌وسیله گذشته تاریک را با اعمال نورانی جبران کنند.[6] و نیز خداوند متعال می‌فرماید:

قَالَ وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ؛[7] ابراهیم گفت: آری هرگز به‌جز مردم (نادان مادی) گمراه کسی از لطف خدا نومید نیست.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «بزرگ‌ترین بلا و مصیبت، ناامیدی (از رحمت الهی) است.»[8] شخصی از امیرالمؤمنین علی (ع) پرسید: بزرگ‌ترین گناه کبیره کدام است؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «ناامید شدن از رحمت الهی».[9] ناامیدی از رحمت خدا، انسان را از محبت خدا که سرچشمه همه فضائل و بالاترین آن‌هاست بازمی‌دارد. در ضمن، ناامیدی سبب جرئت بر جمیع گناهان می‌گردد، زیرا شخص می‌گوید: من که جهنّمی خواهم بود، چرا خودم را از لذت‌های دنیا محروم کنم؟! امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «ناامیدی (از رحمت الهی)، سبب تفریط و کوتاهی کردن (در اعمال نیک) می‌شود.»[10]

ب) ناراحتی مستمر و پی‌درپی

در زندگی روزمره، حوادثی اتفاق می‌افتد که ممکن است باعث ناراحتی انسان شود. خداوند حکیم در این رابطه و اموری که موجب ناراحتی می‌شود در قرآن می‌فرماید:

وَعَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَعَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[11] چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، ولی به‌حقیقت، خیر و صلاح در آن بوده و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و درواقع، شر و فساد شما در آن است و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید.

خداوند در این آیه به‌طور قاطع می‌فرماید که افراد بشر نباید تابع کلیه برداشت‌های خود از خوب و بد دنیا شوند، زیرا علم آن‌ها از هر نظر محدود و ناچیز است و معلومات آن‌ها در برابر مجهولاتشان، همچون قطره‌ای در برابر دریاست. انسان‌ها همان‌گونه که در قوانین تکوینی خداوند، از اسرار آفرینش همه اشیاء باخبر نیستند و گاهی چیز پرخاصیتی را بی‌خاصیت می‌شمارند (درحالی‌که بعضاً پیشرفت علوم، فواید مهم آن را آشکار می‌کند) در قوانین تشریعی نیز مصالح و مفاسد را نمی‌دانند. ازاین‌رو، ممکن است چیزی را ناخوشایند دارند و حال آن‌که سعادت ایشان در آن است یا از چیزی خشنود باشند درحالی‌که بدبختی آن‌ها در آن است.[12] لذا فرد مؤمن نسبت به هر امر به‌ظاهر ناراحت‌کننده، با دیده مثبت نگریسته و از گرفتار شدن در کمند غمگینی شدید، رهایی می‌یابد.

امام صادق (ص) فرموده‌اند:

کسی که به دنیا دل‌بسته و دربند علاقه‌اش اسیر است، همواره گرفتار سه حالت روحی است: غصه و اندوهی که هرگز از صفحه دلش زدوده نمی‌شود، آرزویی که هرگز برآورده نمی‌گردد و امیدی که هرگز به آن دست نمی‌یابد.[13]

افسردگی و غم بدن انسان را به‌مرورِ زمان از بین می‌برد و قوه دفاعی بدن را تضعیف می‌کند، بنابراین راه برای ورود انواع بیماری باز شده و شخص از داشتن بدنی سالم و نیرومند بی‌بهره می‌شود. همان‌گونه که امیرالمؤمنین (ع) فرموده‌اند:

آتش اندوه و غم، بدن آدمی را می‌گدازد و مانند فلز مذابی آب می‌کند.[14]

ج) افسوس بر گذشته

افسوس خوردن این‌که در گذشته چه موقعیت‌هایی در دست انسان بوده است، در صورت عدم ایمان شخص، باعث تنش در زندگی او شده و فرد را به‌تدریج به کام افسردگی فرو می‌برد، اما خداوند متعال این مطلب را متذکر می‌شود که این موارد گاهی برای امتحان و آشکار شدن افراد صابر است. لذا می‌فرماید:

وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛[15] و البته شما را به سختی‌هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت و مژده (آسایش از آن سختی‌ها) برای صابران است.

همان‌گونه که امیرالمؤمنین (ع) فرموده‌اند:

افسوس‌های گذشته را در دل خود بیدار مکن که تو را از آمادگی پیروزی‌هایی که در پیش داری، بازمی‌دارد.[16]

و در جای دیگر می‌فرمایند:

غصه فردا نیامده را بر امروز موجودت تحمیل مکن و بار روز حاضرت را بی‌جهت سنگین منما.[17]

د) ازدواج و طلاق

موضوعی که در اسلام همواره به آن توجه شده و با اهتمام هرچه بیش‌تر به آن پرداخته شده است.

وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ؛[18] و یکی از آیات لطف الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و باهم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر برای مردم با فکرت، ادله علم و حکمت حق آشکار است.

در این آیه، آفرینش موجودی از جنس بشر که به‌عنوان همسر معرفی شده را مایه سکون و آرامش دانسته و عمل نکردن به این مورد را ورود به وادی اضطراب و تشنج روانی می‌داند. با توجه به این، معلوم می‌شود که فرار از ازدواج و رهبانیت و از طرفی انزواطلبی مورد تأیید دین مبین اسلام نیست؛ بلکه بارها در احادیث نورانی اهل‌بیت علیهم‌السلام، ازدواج به‌عنوان دریچه‌ای برای ورود به وادی آرامش و سلامت روانی معرفی شده و در مقابل، طلاق و تجرد عاملی جهت ایجاد افسردگی دانسته شده است.

 

[1]. World Health Organizaton

[2]. «وَلَا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ؛ (یوسف، 87) از رحمت و مهربانی خدا ناامید نشوید؛ زیرا کسی از رحمت خداوند، به جز کفّار ناامید نمی‌شود».

[3]. زمر، 53.

[4]. محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، باب 3420؛ حدیث 17107.

[5]. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا؛ (تحریم، 8) ای کسانی که ایمان آورده‌اید، (از گناهان و لغزش‌هایتان در دنیا) توبه کنید و به‌سوی خدا خالصانه بازگردید».

[6]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 19، ص 499.

[7]. حجر، 56.

[8]. محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، باب 4235، حدیث 22855.

[9]. محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 462.

[10]. همان، باب 3420، حدیث 17110.

[11]. بقره، 216.

[12]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 107.

[13]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 320.

[14]. آمدی، غرر الحکم، ص 35.

[15]. بقره، 155.

[16]. آمدی، غررالحکم، ص 289 و 820.

[17]. همان.

[18]. روم، 21.

منبع پایش سبک زندگی/سال پنجم/شماره بیست و ششم/پاییز و زمستان1397
مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.