مفهومشناسی پدیده طلاق
سید علی آقایی/
مقدمه
صاحبنظران معتقدند خانواده از نخستین نظامهای نهادی عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندیهای حـیاتی و عـاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد. خانواده یکی از ارکان اصلی زندگی اجتماعی است؛ بنابراین ازدواج و حفظ بنیان خانواده از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ اما طی دو قرن اخیر و بهدنبال توسعه و تغییر در روش زندگی افراد، شهرنشینی نیز بیش از هرزمانی گسترش پیدا کرده و بهدنبال جریان صنعتی شدن، مجموعه نظام و ساختار اجتماعی تحت تأثیر قرار گرفته است، روابط اجتماعی نیز تغییر یافته، سنتهای دیرینه تحت تأثیر الگوهای جدید صنعتی و هنجارهای جدید تغییر کردند و بهطورکلی، نظام ارزشی بهطور وسیعی متحول شده است. ازآنجاییکه روابط مناسب در جامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل میگیرد و هراندازه روابط درون خانواده مناسبتر باشد، خانواده و بهتبع آن جامعه از ثبات و استحکام بیشتری بـرخوردار است. هیچ جامعهای بدون داشتن خانوادههای سالم نمیتواند ادعای سلامت کند و هیچیک از آسیبهای اجتماعی بیتأثیر از خانواده پدید نیامدهاند.
یکی از مهمترین آسیبهایی که نهاد خانواده را بهشدت تهدید میکند، طلاق است؛ اما آمار رسمی طلاق بهطور کامـل نشاندهنده میزان ناکامی هـمسران در زنـدگی زنـاشویی نیست؛ زیرا در کنار آن آماری بزرگتر به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد، یعنی به زندگیهای خاموش و خانوادههای توخالی، که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی مـیکنند ولی تـقاضای طـلاق قانونی نمیکنند؛ درواقع برخی ازدواجها که با طـلاق پایان نـمییابند، به ازدواجهای توخالی تبدیل میشوند که فاقد عشق، مصاحبت و دوستی هستند و همسران فقط با جریان زندگی خانوادگی، زمـان را سـپری میکنند.
از سوی دیگر، طلاق در جوامع صنعتی امروزی ننگ بزرگی نیست، طلاق برای زوجی که دیگر نمیتوانند باهم زندگی کنند، بهصورت مراحل اجتماعی پذیرفتهای درآمده است، حتی بسیاری از دولتها با تصویب قوانین و تسهیل و تسریع تشریفات قانون طلاق این احساس عمومی را تقویت کردهاند، جامعه ایران نیز از این دگرگونیها در امان نبوده است.
گسترش زندگی شهرنشینی، نفوذ علوم و فنآوری در حیات اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی جامعه، گسترش رسانههای جمعی، برقراری روابط بیشتر با سایر جوامع صنعتی، تغییرات اساسی در ساخت نیروی انسانی و پیدایش اقشار بورژوازی در دهههای اخیر و نیروهای متخصص اداری، فنی و خدماتی، افزایش مهاجرتهای درونی بهویژه در بین طبقات دهقانان و کارگران مجموع عواملی هستند که همهجانبه ساخت خانواده ایرانی را دچار تغییرات عمدهای نمودهاند و درنتیجه نابسامانی در خانوادههای ایرانی را دامن زده است.
طلاق پدیدهای جمعیتی است که به لحاظ کمی و کیفی بر ساخت جمعیت اثر مینهد زیرا تنها واحد مشروع و اساسی تولیدمثل، خانواده است که با وقوع طلاق از هم میپاشد. از سوی دیگر طلاق بر کیفیت جمعیت تأثیر دارد، چون فرزندان و نسلی که از نعمت خانواده محروم هستند بهاحتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز مقام شهروند مسئول خواهند بود. طلاق، تعادل انسان را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه بر جای میگذارد و منجر به کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی میشود و سنگ بنای اجتماع را از هم میگسلد، وقتی بنیان خانواده دستخوش ضعف و عدم استواری میشود، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و آن جامعه بهسوی جرائم گوناگون سوق داده میشود.
طلاق میتواند موجب افزایش آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، الکلیسم و انحرافات جنسی سوق داده شود و در نهایت منجر به کمبها شدن خانواده و ارزشهای خانوادگی در آن جامعه شود. با توجه به نکات ذکرشده و افزایش میزان طلاق در کشور پرداختن به علل آن حائز اهمیت فراوانی است. همچنین باید با شناخت فرآیند و پیامدهای طلاق برای خانواده، فرد و جامعه در جهت پیشگیری و رفع آن برنامهریزی نمود.[1]
مفهومشناسی
طلاق انحلال عقد نکاح دائم و در لغت، به معنای ترک کردن، رها شدن، فرستادن و جدایی و در اصطلاح نیز، به معنای گسستن پیوند ازدواج با لفظی مخصوص است.[1] طِلق در عربی به معنی حلال است که در برابر حرام است و نیز به معنی آزاد در مقابل بنده هم هست. همچنین به معنای نداشتن عهد و پیمان و رها شدن زن از عقد نکاح بهکار رفته است.[2] بنابراین، میتوان گفت: «طلاق نوعی گسست و جدایی و اخلال در بنیانهای اساسی خانواده است که منجر به جدایی هـمیشگی میشود.» در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت میگیرد.[3] مفهوم طلاق در قانون مدنی ماده 1120 بدینصورت آمده است: «عقد نکاح به فسخ یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود».
اما طلاق در مطالعات جدید کمی متفاوت تعریف میشود. طلاق را میتوان شیوهای نهادینه و تحت نظارت سازمانهای اجتماعی، در راه پایان دادن به پیوند زناشویی دانست. بهعبارتدیگر، طلاق خاتمه دادن به پیوند زناشویی تحت شرایط خاص قانونی، شرعی و عرفی است که پس از آن زن و شوهر نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی ندارند. بنا به یکی از تعاریف کارکردی، وقتی کارکردهای خانواده، از قبیل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب میبیند، اعضای آن بهتدریج احساس رضایتمندی خود را از دست میدهند. کاهش تدریجی رضایتمندی اعضای خانواده، ابتدا موجب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی و در نهایت گسستگی حقوقی میشود که این گسستگی طلاق نام دارد. همچنین، نابسامانی سازمان خانوادگی یا گسیختگی آن را میتوان بهعنوان شکستن واحد خانوادگی یا گسیختگی ساخت نقشهای اجتماعی به علت قصور یا ناتوانی یک یا چند عضو خانواده در اجرای نقشهای خود تعریف کرد. در این رویکرد طلاق یکی از انواع گسیختگی خانواده است.
بنا به تعریفی دیگر، طلاق نتیجه رفتار بد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روان است که برخلاف سایر پدیدهها میتواند عامل برزو ناهنجاریهای رفتاری شود و ناهنجاریهای وارد شده به زندگی خانواده نیز میتواند عامل بروز طلاق شود. طلاق فرآیندی است که با تجربت بحران عاطفی هر دو زوج شروع میشود و با سعی در حل تعارضات زناشویی از طریق جدایی با ورود به موقعیتی جدید با نقشها و سبک زندگی متفاوت خاتمه مییابد.
بنا به یک تعریف، شمار اندکی از طلاقها دو جانبه انتخاب میشوند، همزمان با توسعه زندگی دو طرف اتفاق میافتند و به آزادی بیشتر و رشد متقابل افراد درگیر میانجامد که به آن «طلاق بهحق» گویند؛ اما در بیشترین نوع طلاقهای رایج تمایل یا انتخاب دو جانبه صورت نگرفته، یک یا هر دو طرف احساس درماندگی میکنند و خشم و سرزنش، احساس بیعدالتی و کمبود احترام به خود زوج یا زوجین را در برمیگیرد که «طلاق ناحق» نام دارد.[4]
[1]. ابن منظور، لسان العرب، ص189؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شـرائع الاسـلام، ج9، ص9؛ فیروز آبادی، القاموس المحیط، ص814.
[2]. تبریزی، برهان قاطع، ج3، ص1358؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن، ص523؛ دهخدا، لغتنامه، ص304.
[3]. محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ص۳۷۹.
[4]. کلانتری، طلاق در ایران، ص15-19.
[1]. برای مطالعه بیشتر رک: شرفی، خانواده متعادل، ص37؛ اعزازی، جامعهشناسی خانواده، ص12؛ ساروخانی، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، ص11؛ بخارایی، جامعهشناسی زندگیهای خاموش در ایران (طلاق عاطفی)، ص64؛ باستانی و همکاران، «طلاق عاطفی: علل و شرایط میانجی».