در مواجهه با مسئله مصرف الکل راهکارهای مختلفی پیشنهاد شده است که میتوان آنها را در سه حوزه دولت، راهبردهای جهانی، خانواده و مذهب مطرح نمود. همچنین در برخی منابع انگلیسی راهکارهای نسبتاً خوبی برای مقابله با این معضل اجتماعی ذکر شده است.
همانند مواد مخدر، نوشیدن الکل نیز در معرض تلاشهایی از نظر کنترل قانونی در بسیاری از کشورهای جهان از قدیمترین زمانها تابهحال بوده است. همیشه این تصور وجود داشته است که یکی از روشهای کنترل مصرف مواد الکلی استفاده از قوه قهریه قانون است و این کار معمولاً به اشکال مختلف از ممنوعیت مطلق واردات و تولید و عرضه و فروش و مصرف، محدودیت فروش، سهمیهبندی، محدودیت مصرف در اماکن، شرایط و زمانهای خاص تا وضع مالیات بر عرضه و فروش و بسیاری روشهای دیگر در جهان تجربه شده است. تدابیر قانونی همچنین مواردی از قبیل انواع مجازات (جریمه، شلاق، زندان و…) را نیز شامل میشود و افزون بر این در خیلی از کشورها تدابیری شبه حقوقی نیز در جهت آموزش عمومی در تمام مقاطع آموزشی و یا در محیطهای کار و زندگی اتخاذ شده است. پژوهشگران متعددی بر این عقیدهاند که تأثیرات اغلب این روشها به استثناء پارهای از برنامههای آموزشی و پیشگیریکننده بسیار محدود و مقطعی بوده است.
مبارزه با نوشیدن مشروبات الکلی بهقدر نوشیدن آن از نظر تاریخی قدمت دارد. بهعنوان مثال در ایالات متحده آمریکا، از سال 1912، یعنی اندکی پس از رواج مشروبات الکلی در آنجا از طریق وضع قوانین سعی شد که با الکلیسم مبارزه شود. در این کشور از این پس قوانین متعددی در جهت محدودیت مواد الکلی وضع شده، اما بسیاری از این مقررات اثر چندانی نداشته است.
درمان افراد الکلی نیز از مسایلی است که همواره مورد توجه جامعه بوده است و تاکنون مهمترین روشهایی که مورد استفاده قرار گرفته به شرح زیر است:
الف ـ روشهای سنتی و جدید مبتنی بر ایجاد حالت تنفر و انزجار از نوشیدن
ب ـ روان درمانی مبتنی بر بحث و گفتگو با شخص الکلی
ج ـ بازسازی رفتارهای شخص در حالت مستی (با استفاده از ضبط صوت و یا دوربین فیلمبرداری)
ازآنجاکه در اغلب کشورهای دنیا (به استثناء کشورهایی مانند عربستان سعودی و ایران که در آن نویشدن مشروب الکلی ممنوعیت قانونی دارد) قوانین مربوط به رانندگی در حال مستی و یا مستی افراد زیر سن قانونی مصرفکنندگان مشروبات الکی و یا نوشندگان افراطی را بهعنوان متخلف در نظر میآورد. روش درمانی مسائل مرتبط با الکل نیز مبتنی بر این فرض است که این افراد در ردیف بیماران هستند و نیاز به کمک دارند. در شرایطی که الکلیها از قوانین مربوط به مصرف الکل تخطی نمیکنند و از نظر قانونی در شرایط مجرمیت قرار نمیگیرند، درمان افراد الکلی بر عهده بیمارستانهای روانی، درمانگاهها، مراکز مبارزه با الکلیسم، پزشکان عمومی و متخصص، مراکز مشاوره و یا واحدهای مشابه و مرتبط است. در اغلب این مراکز با افراد الکلی مشابه با بیماران غیربستری (سرپایی) برخورد میشود و بستری شدن تنها در شرایط بسیار خاص و بهعنوان آخرین روش استفاده میشود. خدمات مورد ارائه اغلب به مشاوره روانی و رواندرمانی محدود میشود؛ زیراکه این مراکز معمولاً توسط روانشناسان و روانپزشکان اداره میشوند. رواندرمانی نیز اساساً مبتنی بر «نفرتدرمانی» (ایجاد تنفر نسبت به الکل در الکلیها به شیوههای مختلف) و «گروهدرمانی» است. روش گروهدرمانی در طول چند دهه گذشته مورد توجه خاص قرار گرفته است و براساس آن تعدادی از افراد الکلی (و در خیلی از موارد همسر و فرزندان آنها) را گرد هم جمع میکنند و سعی میکنند با سخنرانی، نمایش فیلم و بالاخره بحث گروهی، الکلیسم و مسایل مربوط به آن را هدف قرار دهند. نفرتدرمانی برخلاف گروهدرمانی روشی فردی است و از طریق شوک الکتریکی و یا داروهایی تهوعآور که عملاً به شرطیکردن رفتار نسبت الکلیسم منجر میشود در فرد الکلی احساس ناخوشایندی نسبت به مشروبات الکلی بهوجود آورند. مشکل نفرتدرمانی که گروهی نیز آن را روش «پاولوفی» (که در روسیه رواج دارد) مینامند این است که همانند سایر روشهای مبتنی بر «شرطیشدن رفتار» پس از مدتی این ارتباط نفرتآور از میان میرود. کارشناسان معتقدند که نفرتدرمانی همراه با گروهدرمانی میتواند تأثیرات بیشتری داشته باشد.
همچنین راهبرد درمانگرانه در برخی منابع مطالعاتی انگلیسی نیز مورد توجه جدی قرار گرفته است. پرکینسون و همکارانش در کتاب «درمان الکلیسم: یاریرسانی به مراجعین جهت یافتن مسیر بهبودی»[1] این راهبرد را بهصورت جدی مورد بحث قرار دادهاند. آنچه در ذیل میآید نیتجه و خلاصه این راهبرد با استفاده از کتاب مزبور است.
سه دسته از مداخلاتی[2] که برخی از مشکلات ناظر به الکل را تحت کنترل درمیآورند:
کاهش آسیب
ارجاع
درمان
الف) طراحی نقشه درمان
در طراحی نقشه درمان 3 پرسش باید مطرح شود:
ماهیت آن کار غیرمتعارفی که بیمار انجام میدهد چیست؟
بیمار، چه کاری را باید بهصورت متفاوت متکفل بشود؟
چگونه میتوان او را یاری رساند تا به شیوهای جدید رفتار کند؟
3 کاری را که بیمار باید برای بهتر شدن انجام بدهد:
تشخیص اینکه او دارای مشکل است.
شناخت دقیق ماهیت مشکل و اینکه آن چگونه ناسازگارانه است؟
بهکارگیری مهارتهای قابل ملاحظه که مشکل را کم کند یا از بین ببرد.
مشکل 1: ناتوانی خودداری از سوء مصرف الکل
مشکل 2: اختلال عمومی اضطراب
مشکل 3: افسردگی
نیاز فرد معتاد به الکل جهت تداوم زندگی پاک و متین.
بیان جملاتی مختصر ناظر به هدف بلندمدتی که انتظار داریم در معتاد به الکل محقق شود.
اهداف باید معطوف به یادگیری فرد بیمار باشد که رفتار انطباقی جدیدی را جایگزین رفتار نامطلوب گذشته کند.
بهترین شیوه برای تحقق اهداف بلندمدت پرسش از این سوالات است:
چگونه میتوان فهمید که فرد به هدف مورد نظر دست یافته است؟
فرد معتاد چه واکنشی را باید بروز دهد که پی به توفیق درمانمان ببریم؟
هدف 1: بیمار برنامه بازیابی از سوء مصرف الکل را میآموزد؛
هدف 2: توسعه مهارتهای آرامسازی برای مواجهه با اضطراب؛
هدف 3: بسط خودگویه مثبت؛
هدف 4: نحوه ابراز احساسات خود در برابر همسرش را فرامیگیرد.
بیمار باید مهارتها و اهدافی عینی را برای نیل به هدف بلندمدت کسب کند. این مهارتها باید قابلاندازهگیری باشند. بهعنوان نمونه:
هدف عینی 1: فرد دفترچهای را بردارد و هر احساس حاکی از خشم را ثبت کند و میزان شدت خشم خود را از 1 تا 10 ارزیابی کند.
هدف عینی 2: هنگامی که این خشم منجر به استعمال الکل میشود، با مشاور خود صحبت کند.
هدف عینی 3: دو بار در روز به نوار کاست آرامبخش گوش کند.
هدف عینی 4: 20 دقیقه تمرین روزانه.
همه این اهداف کوتاه و بلندمدت معطوف به تحول افکار، احساسات و باورهای فرد هستند و وضعیت نامناسب در هر سه ساحت را به وضعیت نسبتاً مناسب تغییر میدهند.
ب) مداخلات
هر چیزی که فرد را یاری میرساند تا هدف عینی را کامل کند. این مداخلات، عینی و قابلسنجش هستند. آنها شامل هرگونه مداخله درمانی هستند که میتوان تصور کرد: مثلاً گروهدرمانی، فرد درمانی، شناختدرمانی، شغلدرمانی، خانوادهدرمانی، ازدواجدرمانی، مشاوره ازدواج. مسئول انجام این کار میتواند فهرستی نظیر این فهرست ارائه دهد:
مداخله 1: از بیمار بخواهد سه مرتبه از مصرف را که نتایج ناخوشایند داشت، بنویسد.
مداخله 2: از بیمار بخواهیم تا برنامه بازیابی شخصی را بهوجود بیاورد.
مداخله 3: در حضور همسرش کمک کنیم تا 5 دلیل را برای توقف استعمال الکل ارائه کند.
ج) مراحل درمان الکلیها
پیش از سال 1935، درمانی برای بیماری اعتیاد و الکلیسم وجود نداشت، در سال 1935، پدیدهای بهنام الکلیهای گمنام[3] معروف به AA در آمریکا شکل گرفت. در پی ظهور این پدیده، الکلیهایی که سرانجامی جز زندان و آوارگی و مرگ نداشتند، راهی را برای بهبودی از اعتیاد به الکل و بازگشت به زندگی پیدا کردند.
اعضای این انجمن از طریق الگو بودن، راهنمایی و کمک به همنوعان دردمند خود، ضمن حفظ تداوم بهبودی خود، افراد مبتلا به اعتیاد را جذب انجمن خود کرده و اکنون AA & NA (انجمن معتادان گمنام[4] با الگوبرداری از برنامه AA و به کمک اعضای آن از سال 1953 میلادی شروع به فعالیت کرده است) بهصورت دو انجمن جهانی با بیش از 3 میلیون عضو بهبود یافته، دنیای ما را در زمینه بهبودی از بیماری اعتیاد متحول کرده است.
در اوایل قرن نوزدهم، در ایالات متحده آمریکا، گروهها و جمعیتهای فراوانی که نسبت به مسایل اجتماعی احساس مسئولیت میکردند، در مورد مشروبخواری و حل مشکلات مربوط به آن نیز وارد بحث و فعالیت شدند. در سال 1834، بیش از 5 هزار گروه و تشکل با یکمیلیون عضو در جمعیت آمریکایی اجتناب از الکل[5] وجود داشت. یکی از فعالیتهای این جمعیت کمک به الکلیها بود. آنها الکلیها را جهت ترک الکل در خانهها، محل کار، کلیساها و یا کلوپهای اجتماعی چند روزی نگهداری میکردند و سپس از طریق امکانات اعضای جمعیت، جهت حل مشکلات اقتصادی، حرفهای و اجتماعی این افراد اقدامات لازم را انجام میدادند. این جمعیت باوجود خدمات ارزنده و روشهای نوینی که در امر کمکرسانی به آسیبدیدگان اجتماعی عرضه میداشت، بهعلت وارد شدن به مسایل سیاسی کاربری و تأثیر خود را به مرور از دست داده و سپس بهکلی متلاشی شد. جمعیت دیگری که پس از ATM و با بهرهگیری از تجربه تلخ آنها منشأ خدمات فراوان و روش موفقی بود و در پیدایش الکلیهای گمنام نیز نقش بسیار مؤثری ایفا نمود، گروه اکسفورد[6] است. این جمعیت با استفاده از نیروی گروهی همتایان[7] کوشش داشت زمینه تسلیم و پیدایش تجربه روحانی و تحول را در الکلیها بهوجود آورد. بیل بیلسون[8] از اعضای اولیه و یکی از بنیانگذاران انجمن الکلیهای گمنام در گروه اکسفورد[9] عضویت داشت. اصول اولیه برنامه بهبودی را از این گروهها آموخت و سپس با اضافه کردن تجربیات شخصی خود و آنچه را که از پزشک معالج خود دکتر سیلک ورث[10] در رابطه با بیماری الکلیسم[11] فراگرفته بود، فلسفه دوازدهگامی را که یک برنامه جامع بهبودی غیر دارویی از بیماری الکلیسم است، بهوجود آورده و بر مبنای آن، اصول بهبودی را طی یک فرآیند دوازده مرحلهای برای رهایی از اسارت اعتیاد و وابستگیهای ناسالم و رنجآور تدوین نمود.
برنامههای بهبودی دوازدهگامی[12] از سه عامل معنوی، روانشناختی و تجربههای شخصی افراد الکلسیم تشکیل شده است. افراد در حال بهبودی از طریق بهکارگیری اصول گامهای دوازدهگانه بهمرور میتوانند از جنبههای متفاوت شناختی، احساسی و رفتاری و معنوی متحول شده و بهعنوان اعضای مسئول و سازنده به اجتماع بازگردند.
د) 12 گام الکلیهای گمنام
برنامه الکلیهای گمنام اولین برنامه دوازدهگام بود. کلیه برنامههای دوازدهگامی دیگر به استثنای انجمن معتادان گمنام، از همین 12 گام برای بهبودی معتادان استفاده میکنند و تنها در گام اول بهجای استفاده از کلمه الکل، از مواد مخدر یا رفتارهایی که به آن اعتیاد دارند استفاده میکنند.
- مااقرار کردیم که در مقابل الکل عاجزیم و زندگیمان غیرقابل اداره شده بود.
- بهاین باور رسیدیم که یک نیروی برتر میتواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
- تصمیمگرفتیم که اراده و زندگی را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او را درک کردهایم، بسپاریم.
- یکترازنامه اخلاقی بیباکانه و موشکافانه از خود تهیه کردیم.
- چگونگی دقیقخطاهایمان را به خداوند، خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.
- آمادگی کاملپیدا کردیم که خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.
- بافروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.
- فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.
- بهطورمستقیم در هرجا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر زیان مجددی به ایشان و یا دیگران وارد میکرد.
- بهتهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم بهسرعت به آن اقرار کردیم.
- ازراه دعا و مراقبه، خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوند، بدانگونه که او را درک میکردیم شده و فقط جویای آگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجراییاش شدیم.
- بابیداری روحانی حاصل از برداشتن این گامها، سعی کردیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوردیم.[13]
س) درمان نوجوانان معتاد به مصرف الکل
نحوه درمان نوجوانان معتاد به الکل با توجه به ویژگیهای خاص جسمانی و روانی آنها متفاوت از الکلیهای بزرگسال است.
یک) عناصر اصلی در درمان
تحول شناختی، رهیافتی و رفتاری فرد
نیازمندی فرد به آموختن مهارتهای زندگی
نیازمندی فرد به الگوهای سالم
لزوم وجود قوانین و مقررات
آموزش مهارتهای ارتباط
صداقت
برنامه منظم تمرین
آموختن اینکه چگونه در عین جدیت، لذت ببرد و تفریح کند
توجه به تقویتکنندهها
توجه به معنویت
گروه درمانی
فراگیری نحوه کنترل گروه همتایان نامطلوب
آموزش مداوم
مراقبت مستمر
گروه حمایتی والدین
پیماننامه رفتاری
دو) 4 مسیری که بازگشت نوجوانان به اعتیاد را به دنبال دارد:
معاشرت با همسالان معتاد به الکل
وجود مشکلات روانی
انکار
تنظیم نیمهآگاهانه زندگی بهطوری که در شرف الکل یا مصرف مواد باشد.
سه) ممانعت از بازگشت به مصرف الکل
علائم هشداردهنده عود
نگرانی فرد درباره سلامت و بهزیستی
انکار مصرف
تعهد سفتوسخت به جدیت و متانت
تلاش وسواسگونه جهت تحمیل جدیت و متانت به دیگران
حالت تدافعی
رفتار وسواسی
رفتار غریزی
گرایش به تنهایی
افسردگی اندک
فقدان برنامه سازنده
شروع شکست خوردن در برنامهها
تفکر آرزومندانه
این احساس که هیچچیزی قابل حل نیست
آرزوی ناپخته برای شاد بودن
برهههای آشفتگی
نامعقول بودن با دوستان
عادات نامنظم خواب
برهههای افسردگی عمیق
احساس بدبختی
فقدان کنترل و…
چهار) عوامل سهیم در بازگشت اعتیاد به مصرف
ضعف روانی یا شدت وابستگی
عوامل درمانی مانند نوع و طول درمان
عوامل پسادرمان همچون خانواده و حمایت اجتماعی
ضعف مهارتهای اجتماعی
متغیرهای مؤثری مثل افسردگی یا اضطراب
ناکافی بودن مهارت مقابلهای
باورها و رهیافتهای نامناسب نسبت به بهبودی
احساس خودبسندگی اندک
فقدان الگوهای نقش مؤثر
عدم دسترسی به خدمات
فشار اجتماعی
ناتوانی در کنترل استرس و…
پنج) راهبردهای ممانعت از بازگشت به مصرف
ممانعت از بازگشت به وضعیت سابق، برنامهای روزانه است که میتواند مانع از عود بشود. باید توجه داشت که در برخی موقعیتها احتمال بازگشت به مصرف الکل بیشتر است:
هیجانات منفی: تنهایی، عصبانیت، اضطراب، پوچی، نگرانی، خجالت، حسادت، شکست، احساس گناه، عدم امنیت و… بر این اساس، برای برنامهریزی عدم بازگشت باید نسبت به حل این هیجانات اقدام نمود.
هیجانات مثبت: موقعیتهایی همچون پیروزی در صحنههای مختلف، جشن عروسی، تولد، ارتقای شغلی و تحصیلی و در مجموع هر حادثهای که احساس مثبتی را در پی دارد، زمینهساز بازگشت به مصرف هستند. در چنین موقعیتهایی برخی افکار شایعِ نادرستی وجود دارند که منتهی به بازگشت به مصرف میشوند؛ همچون:
- این میزان مصرف آسیبزا نیست؛
- هیچ کس از این موضوع مطلع نمیشود؛
- نیاز به آرامش دارم؛
- روز سختی را گذراندم؛
- دوستانم از من میخواهند که چنین کنم؛
- تنها شیوه ممکن برای به خواب رفتن من است؛
- هرکاری که دلم بخواهد انجام میدهم؛
- تنها هستم.
شش) مهارتهای ممانعت از بازگشت به مصرف
- شناسایی موقعیتهای خطرزا و ایجاد مهارتهای مقابله جهت مدیریت هر کدام؛
- شناختن و مدیریت علائم هشداردهنده بازگشت؛
- شناسایی احساسات و مدیریت حالات هیجانی مثبت؛
- فراگیری مدیریت فشار اجتماعی به مصرف؛
- ایجاد مهارتهای حل تنازع بین شخصی؛
- ایجاد گروه حمایت اجتماعی؛
- درمان مشکلات روانی؛
- فراگیری مدیریت آرزوها و تمناها؛
- فراگیری مدیریت الگوهای تفکری که امکان بازگشت را افزایش میدهد؛
- تلاش در راستای زندگی متوازنتر؛
- استفاده از مداخلات دارویی در هنگام لزوم؛
- زمینهسازی مدیریت اشتباهات و انحرافات؛
- ترکیب راهبردها برای اینکه بیماران تحت درمان را بهاندازه کافی جهت حفظ خویشتنداریِ مداوم یاری رسانند؛
- ایجاد گروه بازیابی که از بیماران تحت بازیابی حمایت کنند.
[1]. Treating Alcoholism: Helping Your Clients Find the Road to Recovery, Robert R. Perkinson, John Wiley & Sons, 2004, 304 pages.
[2]. Intervention
[3]. Alcoholics Anonymous
[4]. Anonymous Narcotics
[5]. American Temperance Movement: ATM
[6]. Oxford Group
[7]. Peer Group
[8]. Billwillson
[9]. Oxford Group
[10]. Dr Silkworth
[11]. Alcoholism
[12]. Twelve Step Programs
[13]. تشریح دیالوگ با الکلی ها در متن کتاب از ص 90 تا پایان فصل