پیامدهای منفی افراط در مدیریت بدن و دستکاری بدنی
دکتر مهدی فدایی/
پیامدهای منفی افراط در مدیریت بدن و دستکاری بدنی
چنانچه مدیریتهای افراطی افراد در بدن خویش مانند اقدام به آرایشهای بیش از اندازه، تمایل به دستکاریهای پزشکی در بدن و انجام جراحیهای مختلف با انگیزه زیباتر شدن با دقت بررسی شود، به دست میآید که این اعمال پیامدهای متفاوتی به همراه خواهند داشت. ممکن است درصد بالایی از آنها به شکل مشکلات نگرانکننده ظاهر گردد. این امر پیامدها و آسیبهای متعددی را شامل میشود.
1) تبدیل بدن به یک دارایی مادی
یکی از راههای ساخت هویت و بازاندیشی در آن، پذیرش آگاهانه تغییرات جسمی و بدنی است. گیدنز در این زمینه میگوید که کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص بهوسیله آن روایت معینی از هویت خویش را محفوظ میدارد و درعینحال، «خود» نیز به طرز کموبیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد.[1] همچنین بدن افراد نیز بهطور مستقیم در این اصل اساسی که «خود» فرد باید ساخته و پرداخته شود، مشارکت دارند.
روشهای تغییر شکل ظاهری بدن، ابزاری هستند که به کمک آنها بازتابهای زندگی اجتماعی مدرن بر کانون پرورش یا شاید آفرینش بدن متمرکز میشود.[2] فرد در کنترل و مدیریت بدن خویش، تغییراتی خودخواسته و بازاندیشانه ایجاد میکند که ممکن است با آنچه در الگوهای سنّتی و دینی معمول است، مطابقت نداشته باشد.
از دید گیدنز، این امر مستقیماً به تفاوت بین دنیای سنّتی و مدرن بازمیگردد. در دنیای سنّتی بدن یکی از بخشهای غیرقابل انعطاف و ثابت هویت بود که از زمان تولد تا مرگ بدون تغییر باقی میماند؛ اما در دنیای مدرن، بدن را دیگر نمیتوان بر اساس آدابورسوم سنّتی پذیرفت و تغذیه و تزیین کرد. بدن بیش از هرچیز، هسته اصلی طرح بازتابی خود است[3]؛ اما برخی وجوه بدن مستقیماً با هویت و بازاندیشی در آن در ارتباطاند؛ ازجمله نمای ظاهری که مشتمل بر همه ویژگیهای سطحی پیکر ماست، ازجمله طرز آرایش و پوشش که برای خود شخص و افراد دیگر قابلرؤیت است.
به نظر میرسد یکی از تبعات این مسئله، مربوط به نگرش افراد به بدن میشود. بهتدریج، افراد احساس میکنند بدن آنها یکی از داراییهای مادی آنهاست. دارایی که افراد سعی میکنند با آرایش، پوشش و انواع جراحیهای زیبایی، زیباییهای آن را بهبود ببخشند و در تعاملات خود آن را به بهترین شکل عرضه کنند. برای زنان به دلیل وجود انتظارات و دیدگاههای جنسیتی خاص، اهمیت مسئله دو چندان میشود و آنان در مدیریت بدن خویش دقت نظر بیشتری به خرج میدهند. راههای مختلف مدیریت بدن، ابزاری برای کسب ارزشهای بدنی میشود؛ ارزشهایی که بین اکثر افراد مشترک است و کسب آن موجب ارتقای دارایی مادی زنان میشود[4].
2) كاهش میزان بازدهی كار و تحصیل در جامعه
یكی دیگر از پیامدهای منفی بدحجابی در جامعه، كاهش میزان بازدهی كار، تحصیل و فعالیتهای اجتماعی است؛ زیرا درنتیجه بدحجابی، خودبهخود كششها و جاذبههای كاذب پیش میآید و التذاذ جنسی تمرکز کاری و تحصیلی را از هر دو جنس مؤنث و مذکر سلب میکند.
اما باید توجه داشت در جامعهای که بهصورت جنسیتی و معیارهای بدنی شکل گرفته است، میزان توجه افراد به بدن در میان دو جنس متفاوت است؛ چراکه سطح انتظارات اجتماعی از زن و مرد تفاوت دارد. انتظارات اجتماعی مرتبط با بدن درباره زنان بیشتر و جدیتر است. درنتیجه زنان به نسبت مردان تحتفشار بیشتری برای توجه به بدن و ظاهر فیزیکی و همچنین انطباق با ایدئالهای زیبایی هستند.[5] در اکثر جوامع، زنان در مقایسه با مردان نسبت به وضعیت زیبایی و ظاهر خود و آنچه بهچشم میآید دقت نظر بیشتری داشته و حساسیت و توجه بیشتری نشان میدهند. این توجه وافر، ایشان را وامیدارد تا رفتارهایی گاه افراطی را بهمنظور مطابقت دادن ویژگیهای بدن خود با الگوهای زیبایی چهره و اندام که در رسانههای جمعی و عوامل تبلیغاتی صنعت زیبایی تبلیغ میشوند، اتخاذ کنند پرداختن بیشازاندازه به مسئله آرایش و پوشش در بین زنان، میزان زیادی از وقت و انرژی آنها را بهعنوان نیمی از نیروی انسانی و مهم جامعه هدر میدهد و جامعه را از بخش مهمی از نیروی فعال خود محروم میکند.
3) استفاده ابزاری از زیبایی زنان
اگر در یک جامعه فرصتهای اجتماعی زنان مانند اشتغال، متأثر از زیبایی آنها باشد، احساس زیبایی یا کمبود آن یک واقعیت مهم برای پنداشت زنان از خود میشود. زنان بیشتر و بیشتر در پی کسب زیبایی به انحاء مختلف میروند. این مسئله بر کارفرمایان و صاحبان مشاغل نیز اثر میگذارد و موجب میگردد که آنان از زیبایی زنان در جهت کسب سود بیشتر استفاده کنند. یافتههای پژوهشی نشان میدهد بیشتر مشاغل زنان بهنوعی با ظاهر آنان در ارتباط است. کارهایی مانند فروشندگی، بازاریابی، منشیگری، مهمانداری، پیشخدمتی، مانکن بودن و دیگر کارهایی که مربوط به بخش خدمات دفتری، به اشکال مختلف به ظاهر فیزیکی زنان توجه دارد.[6]
از طرف دیگر، با نگاهی به ارباب رسانه بهخوبی میتوان دریافت که در تبلیغات تجاری در سیما، روزنامهها، مجلات، شرکتها، بنگاههای اقتصادی، مطبها، مغازهها و سریالهای تلویزیونی از زیبایی زنان، اروتیک بودن (شهوانی بودن) آنان و پوشش و ظاهر جذاب آنان، برای جذب مخاطب استفاده میگردد. بهتدریج، ارزشهای اخلاقی و معنوی زنان، تحت سیطره زیبایی و جذابیت ظاهری آنان قرار خواهد گرفت و انتظار مخاطب از زن هیچگاه فراتر از داشتن اندام و ظاهر جذاب نخواهد رفت، درحالیکه تواناییهای بالقوه و بالفعل زنان، استعدادهای تخصصی، علمی و ارزشهای اخلاقی و معنوی آنان، میتواند بسیار افزونتر و ارزشمندتر باشد.
4) توقف شخصیت
شخصیت چیزی است که موجب متمایز شدن فرد شده و خیلی زود بعد از تولد او آشکار میشود. شخصیت هر فرد با طی مراحلی از تولد تا سنین بالاتر، بهتدریج رشد کرده و به بلوغ میرسد. در مراحل تکاملی بلوغ افراد در سنین مختلف زندگی، مرحلهای بهعنوان دوره تحرک یا دوره نهان تناسلی تشخیص داده شده است. با شروع این مرحله جدایی دو جنس در حالات روانی و بروز شخصیت آغاز میشود. در این مرحله تفاوت پسران با دختران، در نحوه سلوک اجتماعی یا برخورد با اشیاء بیرونی و محیط پیرامونی است. پسران بهطورمعمول دارای حالات تهاجمی و ستیزه خویی و تمایل به سلطه بر دیگران میشوند و برعکس، در دختران حالت جذب و انقیاد و قدرت جلبتوجه آشکار میشود. علاقه به پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم برداشتن، بروز حالات مادرانه در این دوره در دختران طبیعی است. در مرحله بعد که بلوغ و تعیین هویت انسان است، مردان صفاتی مانند آرامش و صبر را فرامیگیرند و دختران، بهجای تمایل برای جذب همه مردان و صرف تمام وقت و نیروی حیاتی در این راه، تنها به یک مرد توجه کرده و بقیه تواناییهای جسمی و روحی خود را صرف سازندگی میکنند.
اما عارضهای که ممکن است در مرحله تحرک اتفاق بیفتد، توقف شخصیت است که بر اساس آن پسران، همیشه تشنه قدرت و تسلط بر دیگران باقی میمانند و دختران، به موجوداتی کاملاً گیرنده تبدیل میشوند. متأسفانه امروزه در بیشتر جوامع این پدیده در بین دختران دیده میشود. عرضه کردن زنان بیبندوبار در رسانهها بهصورت وسیع و الگو ساختن از آنان، از بدترین نمونههایی است که دختران را از رشد شخصیت بازمیدارد.[7] چنین امری باعث میشود زنان در همه دوران زندگی خود، به دنبال جلبتوجه مردان، افراطیگری در آرایش کردن و پوششهای تحریکآمیز باشند. اینان همیشه از زیبا نبودن، چاقی و پیری هراس دارند و به هر وسیله در پی افزایش زیبایی و جوان ماندن میگردند. خصوصیاتی که میبایست در مرحلهای از زندگی متوقف شود، ادامه پیدا کرده و در عوض، رشد شخصیت و سازندگی زنان را متوقف میکند.
5) کاهش امنیت فردی و اجتماعی
بر اساس تعریف، امنیت فردی انسان در پی تأمین ایمنی و اطمینان خاطر برای بشر در برابر گرسنگی و بیماریها و همچنین تمام اشكال خشونت و كنشهای منافی حرمت انسانی است كه باعث اختلال یا نابودی حیات و بقای او میگردند.[8] امنیت فردی، نبود تهدید نسبت به جان، مال، آبرو و دین است. مهمترین تهدیدات نسبت به امنیت فردی عبارتاند از:
- تهدیدات فیزیکی؛ مانند درد، صدمه و مرگ.
- تهدیدات اقتصادی؛ مانند تصرف، تخریب اموال و دسترسی نداشتن به کار و منابع.
- تهدیدات نسبت به حقوق؛ مانند زندانی شدن و از بین رفتن آزادیهای عادی مدنی.
- تهدیدات نسبت به موقعیت یا وضعیت؛ مانند تنزل رتبه و تحقیر در نگاه عامه مردم.[9]
میتوان گفت كه امنیت اجتماعی اولاً برساخته از فضای اجتماعی است؛ یعنی در بستری اجتماعی شكل میگیرد، ثانیاً امنیت در عبارت امنیت اجتماعی، متغیری مستقل است، چون پاسداشت ارزشهای خاص صاحبان یك هویت خاص در حكم فلسفه وجودی آنها است. ثالثاً امنیت اجتماعی به لحاظ معنایی نهتنها به سطح امنیت فرد و امنیت ملی مربوط است، بلكه عبارت است از رهایی از اضطراب و تعقیب ایمنی در قبال یك گروه اجتماعی نظیر خانواده یا یك مجمع قومی و مذهبی.[10]
هرگونه عاملی که منجر به از بین رفتن امنیت اجتماعی گردد و احساس ناامنی را در این حوزه به افراد منتقل کند، ناگزیر باید به شکلی صحیح کنترل شود. بر اساس تحقیقات انجامشده، بدحجابی و تمایل به عرضه بدن به اشکال مختلف، با موضوع احساس امنیت در ارتباطی تنگاتنگ است.
6) پیامدهای ناشی از بیبندوباری و روابط نامشروع
هرگاه جاذبههای جنسی در اجتماع زیاد شود، دیگر جوانان به نگاه چشمچرانی اكتفا نمیكنند و تا مرحلهای پیش میروند كه از ضوابط و شرع دست میكشند و به روابط نامشروع گرفتار میگردند. افزایش روابط نامشروع، باعث کاستن ازدواج، یا بالا رفتن سن آن و همچنین عدم پایبندی به کانون خانواده و سستشدن پیوندهای خانوادگی میشود. پیامدهای سوء ناشی از این مسئله، طیف وسیعی را نظیر افزایش بیماریهای مقاربتی، فرزندان نامشروع، سقطجنین، محروم شدن فرزندان از محبت پدر و مادر، از بین رفتن احساس خوشبختی در خانواده و طرد و انزوای کودکان نامشروع در برمیگیرد.[11]
[1]. گیدنز، تجدد و تشخص، ص 89.
[2]. همان، ص 146.
[3]. همان، ص 250.
[4]. موحد و دیگران، «آرایش و زندگی اجتماعی دختران»، ص 102.
[5]. خواجهنوری و دیگران، «رابطه سبک زندگی و تصور از بدن»، ص 134.
[6]. همان، ص 135.
[7]. رجبی، «نقش حجاب و پوشش زن در سلامت روان»، ص 20 و 21.
[8]. نویدنیا، «درآمدی بر امنیت اجتماعی»، ص 60.
[9]. بهرامی، «امنیت فردی در نظام حقوقی قرآن»، ص 8.
[10]. فاضلیان، «بررسی رابطه نوع حجاب و میزان امنیت اجتماعی در بین زنان شهر تهران»، ص 72.
[11]. طاهر پور، «راهکارهای تقویت حجاب»، ص 24.