اسباببازی کارکردهای متنوعی دارد که برخی از مهمترین آنها موارد زیر را در برمی گیرد.
۱) رشد اجتماعی کودک
رشد اجتماعی کودک، در حقیقت، از مشارکت گرم و صمیمی او با همبازیها و دنیای خیالی و شیرین کودکانهاش که عروسک، نماد مادر و یک تکه چوب، گوشی تلفنِ اوست و با آن رابطه برقرار میکند، آغاز میشود. کودک، هنگام استفاده از اسباببازی بسیاری از مفاهیم احساسی، عاطفی و ارزشی و اجتماعی را میفهمد و میآموزد.
بازی، کمک میکند تا کودک بتواند با دسترسی به حقایق و واقعیتهای پیرامونش، با خویشتن و دیگران بهتر سازگار شود. هرچه کودک، بازی و مشارکت کند، بیشتر در مییابد که در چه سطحی از کارآیی و ارزشمندی است و چه توقع و انتظاری میتواند از محیط پیرامون خود داشته باشد.
۲) آموزش احکام و معارف دینی
یکی از وظایف مهم والدین، تربیت مذهبی کودکان و نوجوانان است. امامسجاد علیهالسلام در تبیین این وظیفه مهم، خطاب به والدین فرمود: «حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از توست و نیک و بدیهای او در این دنیا وابسته به توست و بدانی که در حکومت پدری و سرپرستی او مؤاخذ و مسئولی، موظفی فرزندت را به آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی، او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی و در اطاعت و بندگی پروردگار یاریاش نمایی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی، پدری باشی که به مسئولیت خویش آگاه است و میداند اگر به فرزند خود نیکی کند، در پیشگاه خداوند اجر و پاداش دارد و اگر درباره او بدی کند، سزاوار مجازات و کیفر خواهد بود.»
ازاینرو، لازم است پدران و مادران و نیز معلمان که همان نقش والدین را در برابر شاگردان خود دارند، به مسئولیت شرعی خویش آگاه باشند و در پرورش ایمان و اخلاق فرزندان، کمال جدیّت و کوشش را بهکار برند. با وجود این، برخی از والدین هیچ توجهی به تربیت مذهبی فرزندان ندارند و بعضی دیگر که تربیت مذهبی و اخلاقی کودکان و نوجوانان را مهم میدانند، متأسفانه روش مناسب آن را بهکار نمیبرند. بلکه مفاهیم دینی و اخلاقی را با همان روشها و الفاظی که بزرگسالان میآموزند، آموزش میدهند.
یکی از مباحثی که والدین و مربیان باید بهطور گسترده با آن آشنا شوند، رشد و تکامل تفکر دینی کودکان و چگونگی استنباط آنان از موضوعهای دینی است. بیگمان، شالوده تفکر دینی کودکان را میتوان در همین احساس کودکانه و برداشتهای به ظاهر سطحی جستجو کرد. برای نمونه، درک این مطلب که «خداوند، همه جا حاضر است» برای کودکانِ کمتر از شش سال مشکل است؛ زیرا نگرش «جاندار پنداری» به همراه «ساختهپنداری» احتمالاً تا حدود هفت، هشت سالگی ادامه دارد. جهانِ کودک، جهانِ محسوسات و مشهودات است و عمل عمده این دوره را بازی تشکیل میدهد. بنابراین، اگر خواسته باشیم مفاهیم انتزاعی مانند: «خدا»، «مرگ»، «قیامت» و «کیفر و پاداش اعمال» را به کودکان آموزش دهیم، باید این مفاهیم را بر اساس ویژگیهای محسوس توصیف کنیم و آنها را در قالب بازیها و داستانهای کودکانه به کودکان بیاموزیم.
بسیاری از کودکان، به ویژه در خانوادههای مذهبی با حرکات ظاهری نماز و مقدمات آن آشنا میشوند و چه بسا برخی از آنان از روی تقلید، اعمال و حرکات نماز را همانند پدر یا مادر بهجا میآورند و ذکرهای آن را زیر لب زمزمه میکنند. البته این عمل از نظر آنان، یک بازی کودکانه است و از آن همان لذتی را میبرند که از بازی با اسباببازیشان، پس باید اینگونه رفتارهای کودکان را تقویت کرد و دیگر مفاهیم و موضوعهای دینی را نیز در قالب بازی، به ویژه بازیهای نمایشی به کودکان آموخت.
هر چند که مفاهیم اسلامی و ویژگیهای جامعه ما از دیگر ادیان و جوامع متفاوت است و نمیتوان تمامی پژوهشهای انجام شده در زمینه بازیهای نمایشی با محتوای مذهبی را کافی دانست؛ اما بسیاری از این نتایج میتواند در راستای آموزش دینی کودکان ما نیز کاربرد داشته باشد.
۳) بازی و رشد عاطفی کودک
بازی، بهترین وسیله برای رشد و شکوفایی احساسات کودک و بهترین راه برای پرورش هیجانها و عواطف اوست. در حین بازی است که او چگونگی بروز عواطف، کنترل و ارضای مناسب آن را یاد میگیرد. هرچند کودک بین واقعیت و بازی فرق قائل است؛ ولی در عین حال صداقت کودکانه را در بازی ظاهر میسازد. احساسها، تشویشها و اضطرابهای کودک در ضمن بازی حقیقیاند.
کودکانی که فرصت بازیهای گروهی را دارند، احساس همدلانه بیشتری از خود نشان میدهند. در یک بررسی، پژوهشگران کودکانِ پیش دبستانی را مشاهده کردند که زمینههای مناسب برای بازی و ابراز احساس همدلانه را نداشتند. این کودکان در مقایسه با کودکانی که محیط مناسب و امکانات مطلوب برای بازی کردن داشتهاند، رشد عاطفی کمتری نشان دادند.
۴) کارکردهای تفریحی
همه کارشناسان، کارکرد تفریحی بازی و اسباببازی را پذیرفتهاند و معتقدند که نیاز به تفریح با بازیهای مفید باید ارضا شود. امروز، زندگی ماشینی برای بیشتر مردم خستهکننده شده است؛ زیرا فاقد فعالیت بدنی است. در حالیکه در زمانی نه چندان دور، انسان برای کار و ادامه زندگی خود نیازمند حرکت و تلاش جسمانی بود. هماکنون، حتی برای بسیاری از کشاورزان و کارگران نیز فعالیت بدنی، فقط فشار دادن دکمهها، عوض کردن دندهها و هدایت ماشینهاست. امروز، بیشتر حرکتهای جسمانی در نشستن و برخاستن و یا جابهجایی قلم و کاغذ خلاصه شده است. فقدانِ حرکت از یکسو و یکنواختی از سوی دیگر، با فشارهای عصبی محیط کار دستبهدست هم داده و ضرورت فعّال بودن، بهویژه تفریح و فعالیت بدنی در اوقات فراغت را به اصلی اجتنابناپذیر تبدیل کرده است.
بازی برای بزرگسالان، عاملی مؤثر در استفاده ثمربخش از اوقات فراغت و رفع خستگی و کسالت است؛ ولی برای کودکان، لذتبخشترین برنامهای است که میتواند اوقات فراغت و تفریح آنان را مفید و نتیجهبخش کند. پس اگر اوقات فراغت کودکان با برنامهای صحیح و مفید پر نشود، بیهوده تلف خواهد شد. ازاینرو، مربیان سفارش کردهاند که باید از بازی و اسباببازی برای استفاده مطلوب از اوقات فراغت کودکان استفاده کرد.
۵) بهداشت روانی کودک
با توجه به محبوبیت و ارزش بازی و اسباببازی برای کودک، نقش آن در بهداشت روانی او بسیار مهم است. برای کودکی که زمین، خانه، ماشین و بسیاری از چیزهای متعلق به بزرگترها را ندارد، اسباببازی بسیار مهم و ارزشمند است و میتواند بر سلامت روانی وی بسیار مؤثر باشد.
تحقیقات تجربی نیز نشان داده است که بازی و ورزش، افزون بر اینکه ابزار ارزشمندی برای رشد و سلامتی جسمانی است، رابطه نزدیکی با سلامتی روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد.
بازی و استفاده از اسباببازی، اعتماد به نفس کودک را افزایش میدهد؛ از اضطراب میکاهد و عزت نفس و خودپندارنده مثبت را تقویت میکند.
بازی، سبب اجتماعی شدن، ایجاد استقلال، آموزش مهارتهای ارتباطی، استحکام روابط خانوادگی و سهولت در دوستیابی میشود.
کودک از طریق بازی با دیگر کودکان و با استفاده از اسباببازیاش، تنهایی خود را به صورت مطلوبی از بین میبرد. افزون براین، در بازی، انرژی اضافی خود را تخلیه میکند و نیروی تازه میگیرد.
بازی، باعث رشد عناصر و مؤلفههای شخصیت میشود و الگوهای رفتاری، سیستم شناختی و کلیّت عاطفی شخصیت در فرآیند بازی و استفاده از اسباببازی پایهریزی میشود.
بنابراین، بازی و استفاده از اسباببازی با توجه به کارکردهای مختلفی که دارد و مورد علاقه بیش از اندازه کودک است، میتواند نقش ممتاز و منحصر بهفردی در بهداشت روانی او داشته باشد.
کودکی را تصور کنید که اسباببازی مورد علاقهاش را در اختیار دارد و با همبازیهای خود ساعتها درد دل میکند. سپس کودک دیگری را در نظر بگیرید که تنهاست و فرصت و امکانات بازی کردن را ندارد. حال قضاوت کنید! کدامیک از این دو کودک، از بهداشت روانی بیشتر برخوردارند؟ بهطور حتم آن کودکی که زمینه و امکانات بازی دارد و میتواند با خیال راحت با اسباببازیاش بازی کند، بهداشت روانی بهتری دارد.
۶) آموزش مهارت حل مسئله
یکی از موضوعات مهمی که توجه روان شناسان را در سالهای اخیر به خود جلب کرده است، اهمیت یادگیری مهارت حل مسئله در کودکی است. مهارتی که ضمن فراهم آوردن فرصت های اکتشافی، پایه ای برای شکلگیری استقلال ، اعتماد به نفس و موفقیتهای آینده کودکان در مدرسه و جامعه میشود .
از آنجا که یکی از فواید بازی، تأثیرات مثبت آموزشی آن است به کمک بازی های خاصی می توان مهارت حل مسئله را در کودکان تقویت کرد تا آنان بتوانند تجربیات خود را در حین بازی درونی کنند و در زندگی واقعی از آن سود ببرند. به همین علت والدین و مربیان آگاه میکوشند با فراهم کردن اسباببازیهای مناسب، آنان را در مقابل مسائل مختلفی قراردهند که حل آنها نیازمند روشهای خلاقانه است.
مسائل مختلف بیشتر به دو روش اکتشافی یا تصادفی حل میشوند. از آنجا که روشهای اکتشافی به همت و پشتکار فرد متکیاند، در طراحی اسباببازیها هم بیشتر مورد توجه قرار میگیرند.
اسباببازیهای سهبعدیِ جاگذاری که برای کودکان نوپا تهیه میشود، نمونه گویایی از این اسباببازیهاست. برای مثال کودک برای گذاشتن قطعه مثلثی شکل در خانه توخالی مشابه آن سعی میکند با آزمون و خطا راه حل درست را کشف کند؛ اما گاهی اوقات ترکیب روشهای اکتشافی و تصادفی منجر به حل مسئله میشوند و کودک بهطور تصادفی قطعه را در مکان خاص خودش قرار میدهد.
هنگامی که کودک در مقابل یک مسئله راهحل های زیادی مییابد، با استفاده از تفکر نقاد شروع به ارزیابی آنها میکند. مهم آن است که کودک با کمک یک مربی یا والدیناش و گاه به تنهایی هر کدام از راهحل ها را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد و بهترین راهحل را که کم هزینه ترین، مفیدترین و نزدیکترین راه است، انتخاب کند.
بازی کودکان بیشتر تخیلی و آزادنه است. می توان ویژگی آفرینندگی را که از رویکردهای حل مسئله است در آن مشاهده کرد .بازیهایی که در آنها وظایف نقشهای مختلفی مثل پزشکی و خانهداری بازآفرینی میشود بهترین نمونه از این بازیها است که کودک را در مقابل “چگونه بازی کردن” قرار میدهد. در این بازیها کودک برای تعامل با دوستان و همبازیهای خود تشویق میشود و تمایل پیدا میکند ضمن مسئولیت پذیری، کارهای تازهای را با روش جدید به انجام رساند .
یکی از جنبه های آفرینندگی که بارها در پژوهش های کودکان مورد بررسی قرار گرفته است، توانایی پرداختن به مسائل تکپاسخی است. این مسایل که به مسایل همگرا شهرت دارند، تنها یک پاسخ صحیح دارند. انواع پازلها (از دو تکه تا هزار تکه آن) نمونه خوبی از اسباببازیهای همگرا هستند که ساخت آنها نیازمند استفاده از قطعات خاصی برای هر تکه است. حل مسایل همگرا با نحوه عملکرد کودکان در آزمونهای هوشی یا کلامی مرتبط است و تمرکز و دقت کودک را در انتخاب گزینه و پاسخ درست افزایش میدهد.
مسایل چندپاسخی دارای چند پاسخ صحیح هستند و به مسایل واگرا شهرت دارند. انواع لگوها چون ساخت مشخصی را دنبال نمیکنند، بهترین نمونه آشنا برای اسباببازیهای واگرا هستند که با آنها یک خانه را به روشهای مختلفی میتوان ساخت.
استفاده از انواع لگوهای اسباببازی انعطافپذیری کودک را برای حل مسایل گوناگون افزایش میدهد. نتایج یک تحقیق نشان داد، کودکانی که با اسباببازیهای واگرا مثل قطعات ساختمانسازی بازی کردهاند، رویکرد حل مسئله آنان در بزرگسالی انعطافپذیرتر از سایر همسالان خود بوده است.
حل مسایل «واگرا» اغلب با فرآیندهای مربوط به آفرینندگی ارتباط دارد و بهخاطر پاسخهای درست زیادی که کودک به آنها دست مییابد خلاقیت و خودپنداره مثبت کودک را بهطور قابل توجهی افزایش میدهد. بنابراین ضروری است با استفاده از اسباببازیهای متنوع، قابلیتهای مختلف ذهن کودکان را برای حل مسئله درگیر کنیم.
محققان روی تأثیر بازی بر توانایی حل مسایل توجه زیادی کرده اند. برای مثال سیلوا در یکی از تحقیقات خود، کودکان پیش دبستانی را به سه گروه تقسیم کرد .به گروه اول اجازه داد تا قبل از درگیر شدن با هدف و آزمایش، با وسایل حل مسئله بهطور آزادانه بازی کنند .گروه دوم قبل از آنکه از آنان خواسته شود تا آزمایش را انجام دهند، حل مسئله را توسط آزمایشگر مشاهده کردند. گروه سوم، گروه کنترلی بودند که به آنان نه وسایل بازی داده شده بود تا آزادانه بازی کنند، نه حل مسئله را مشاهده کرده بودند.
در نهایت، هم کودکانی که به آنان وسایل بازی داده شد تا آزادانه بازی کنند و هم کودکانی که حل مسئله را مشاهده کرده بودند، در حل مسئله موفق تر از گروه کنترل بودند. بهعلاوه گروه اول که به آنان اجازه بازی با وسایل مختلف حل مسئله داده شده بود، برای حل مسئله مشتاقتر از گروهی بودند که بعد از ارائه مسئله اجازه یافتند با وسایل موجود درگیر شوند. بنابراین به نظر میرسد فراهم کردن محیط غنی از ابزار و اجازه دادن به کشف کردن آنها تأثیر زیادی در افزایش گنجینه اطلاعاتی کودکان و حل سادهتر مسایل دارد.
مسئله کوچکی که توسط خود کودک حل شود قدرت محاسبات ذهنی و اعتماد بهنفس او را افزایش میدهد؛ اما برای آموزش و تقویت رویکردهای حل مسئله باید به این نکته توجه کنیم که هدف ما تربیت فرزند مستقل، آگاه و توانمندی است که از عهده مسایل خود برآید. بنابراین والدین باید اجازه دهند کودکان خودشان در روند بازی مسائلشان را حل کنند. حالا میخواهد این مسئله حل کردن یک پازل ساده چهار تکهای از فصلها باشد یا ساختن یک هواپیما؛ چرا که مسئله کوچکی که به دست خود کودکان حل و فصل شود تأثیر عمیقی روی عملکرد ذهنی آنان میگذارد.
روانشناسان پیشنهاد میکنند، تنها در صورتی والدین باید برای حل مسئله کنار کودک خود قرار بگیرند که آنان نتوانند به تنهایی مسئلهای را حل کنند. در این مواقع، همراهی، تشویق و راهنمایی غیر مستقیم والدین ضمن پیشگیری از ناکامی و عصبانیت کودکان به آنان هویت مستقل و یکپارچهای میبخشد و آنان را در مقابل سختترین مسایل زندگی بیمه میکند.
پایش سبک زندگی، سال سوم، شماره ۱۵، مهر ۱۳۹۵، صفحات ۸۲-۸۶.