زندگی معنوی – جلسه61 14/ 9/ 95
در جلسه گذشته دو نکته از نکات مربوط به فراز «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» مطرح شد. نکتة اول این که روح این فراز، مراقبت است؛ یعنی، انسان باید نسبت به حسن فعلی و حسن فاعلیِ آنچه برای فردا میفرستد(عمل)، مراقبت و محافظت داشته باشد. رعایت حسن فعلی، یعنی اجتناب از محرّمات و مکروهات، و رعایت حُسن فاعلی به نیت برمیگردد. باید بدانیم که اصلاح نیّت، به زور امکان پذیر نیست بلکه با اصلاح نفس، ارتباط دارد. نکتة دوم این که «ما قَدَّمَتْ»، چیزی است که در اصطلاح کلامی یا فلسفی، به آن تجسّم عمل میگویند. برآیند کل اعمال یک انسان در طول حیاتش، سازنده آخرین عمل وی و آخرین عمل وی، سازندة آخرت اوست و جایگاه اَبدی او را تعیین میکند.
و اما ادامه نکات:
نکته سوم: اصل بقاء عمل
از نظر مفسرین، مصداق«ما قَدَّمَتْ»، عمل است. ظاهر آن است که عملی که در زمان، مکان و شرایط خاصّی انجام شده، تمام شده و از بین رفته است. ولی حقیقت این است که عمل از بین نمیرود؛ بلکه باقی میماند و برای آخرت، ذخیره میشود.
اصل بقاء عمل، به اصل بقاء وجود بر میگردد. بنابراین، هر عملی که توسط انسان ایجاد شود (چه کوچک و چه بزرگ، جه درونی و چه بیرونی) باقی خواهد ماند.
نکته چهارم: اصل بازگشت عمل
بقاء اعمال انسان تا قیامت، بدان جهت است که به او بازگردد. روح آیهی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»، شامل عمل هم میشود؛ یعنی همه چیز در این جهان، صدوری و رجوعی است. همة اعمال به صاحبانش بازمیگردد. اما سوال این است که آیا همان اعمال باز میگردند (عینیت میان اعمال و جزا) یا نتیجه و اثر آنها (علیت میان اعمال و جزا)؟ این آیه به وضوح میفهماند که همان عمل بازمیگردد نه نتیجه و اثر آن.
نکته پنجم: بازگشت ظاهر و بواطن اعمال به انسان
هر عملی که از انسان صادر میشود یک ظاهر دارد و حداقل سه باطن است: باطن دنیوی، باطن برزخی و باطن اخروی. ظاهر عمل که یک امر کاملاً فیزیکی و مادی است، نه نابود میشود، نه گم میشود، نه فراموش میشود و حتی بیاذن خدا جابجا هم نمیشود:
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ؛[1] و کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست. جز او [کسى] آن را نمىداند، و آنچه در خشکى و دریاست مىداند، و هیچ برگى فرو نمىافتد مگر [اینکه] آن را مىداند، و هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین، و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است
نکته اصلی، این است که باطن دنیوی عمل، در همین دنیا به انسان بازمیگردد. اما اینکه چگونه، چه زمانی و چه مکانی، به حکمت و خیرخواهی خدا بستگی دارد.
باطن دوم عمل، در برزخ و پس از مرگ به او برمیگردد:
إِذَا مَاتَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فِی قَبْرِهِ سِتَّةُ صُوَرٍ … فَیَقِفُ صُورَةٌ عَنْ یَمِینِهِ وَ أُخْرَى عَنْ یَسَارِهِ وَ أُخْرَى بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أُخْرَى خَلْفَهُ وَ أُخْرَى عِنْدَ رِجْلَیْهِ وَ یَقِفُ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُهُنَّ فَوْقَ رَأْسِهِ … فَتَقُولُ الَّتِی عَنْ یَمِینِ الْعَبْدِ أَنَا الصَّلَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِی عَنْ یَسَارِهِ أَنَا الزَّکَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِی بَیْنَ یَدَیْهِ أَنَا الصِّیَامُ وَ تَقُولُ الَّتِی خَلْفَهُ أَنَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ تَقُولُ الَّتِی عِنْدَ رِجْلَیْهِ أَنَا بِرُّ مَنْ وَصَلْتَ مِنْ إِخْوَانِکَ ثُمَّ یَقُلْنَ مَنْ أَنْتَ فَأَنْتَ أَحْسَنُنَا وَجْهاً وَ أَطْیَبُنَا رِیحاً وَ أَبْهَانَا هَیْئَةً فَتَقُولُ أَنَا الْوَلَایَةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ ص.[2]
باطن سوم عمل، در قیامت بازخواهد گشت:
«یَوْمَئذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْاْ أَعْمَلَهُمْ* فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛[3] آن روز، مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود. * پس هر که هموزن ذرّهاى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید.* و هر که هموزن ذرّهاى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید.»
نکته ششم: چگونگی بازگشت اعمال به انسان
اعمال انسان به صورت حوادث، به او برمیگردد، البته جنس حوادث، با جنس آن عالَم تناسب دارد. بنابراین، بازگشت اعمال انسان در دنیا به صورت حوادث دنیوی، در برزخ به صورت حوادث برزخی (همان چهرههای زیبا یا نازیبا در قبر)، و در قیامت نیز به صورت حوادث قیامتی است؛ یعنی انسان شکل حقیقی عمل را خواهد دید.
تمرین معنوی
یک ورق بردارید و دو ستون کنید. آنچه که در شبانهروز انجام میدهید در یک ستون، و تمام حوادث و رخدادهای آن روز را در ستون مقابل بنویسید. در ابتدا به نظر میرسد که رابطهای میان این دو ستون نباشد ولی خواهید یافت که آن حوادث با این اعمال، ارتباط دارد، آن هم نه به صورت علیّت بلکه به صورت عینیّت؛ یعنی، عین عمل ما است.
البته ارتباط دقیق میان حادثه معین با عمل معین، قضاوتی است که نیاز به علم مطلق دارد و ما این علم را نداریم. بنابراین، بایستی از این قضاوتها اجتناب کرد.
خلاصه این که هر آنچه آدمی میبیند نفس عمل اوست: «وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُم؛[4] و براى شماست آنچه به دست آوردهاید». هر کاری که میکنید با شما خواهند کرد، پس هر کاری که با شما انجام میدهند، همان کاری است که شما انجام دادهاید. بنابراین، دیگر جایی برای گلایه، شکوه، نپذیرفتن، سرباززدن باقی میماند؟
اگر کسی میخواهد شرایطش بهتر شود و آن گونه شود که تاکنون نبوده، باید خودش بهتر شود و به گونهای بشود که تاکنون نبوده است؛ یعنی خود را تغییر دهد.[5] این یعنی خرق عادات و تغییر روشها و [سبکهای زندگی]. به بیانی دیگر، ایجاد تنوع در رفتار و زندگی است. توضیح بیشتر آن که:
زندگی انسان شامل گذشته، حال و آینده است. گذشته، اعمالی است که انجام دادیم. زمان حال، شامل حوادث و اعمال است و آینده نیز شامل حوادث است. امروز در جایی هستیم که در گذشته ساختیم و فردا جایی خواهیم بود که امروز میسازیم. پس تسلیم حوادث امروز باشیم؛ یعنی سهم خود را در حوادث امروزمان به رسمیت بشناسیم و بپذیریم، سهم دیگران با خودشان.
یکی از وجوه زیبایی خلقت «نظام أحسن» همین است که خدا جهان را به گونهای خلق کرده که اگر کسی خوبی کند خوبی میبیند و اگر بدی کند بدی میبیند، ان هم در همه عوالم(دنیا، برزخ و قیامت)، و در همه سطوح (فردی، خانوادگی و جهانی).
[1]. انعام/59. [2]. برقی، محاسن، ج1، ص288. [3]. زلزال/6و7و8. [4]. بقره/ 141 و 134. [5]. رعد/11: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم.