توحید صدوق استاد دکتر فعالی جلسه ششم مورخ 23/ 9 /1393
به توحيد از چهار منظر ميتوان نگريست؛ توحيد کلامی، توحيد فلسفی، توحيد قرآنی و توحيد عرفاني. (در جلسات گذشته سه نوع توحيد از نگاه قرآن يعني توحيد خالقيت، توحيد علم و توحيد ربوبيّت بحث شد و اكنون ادامه بحث در انواع توحيد از نگاه قرآن)
توحيد چهارم: توحید مالکیّت
در توحيد مالكيت بايد گفت به دليل اينكه خالق فقط خداست پس مالك هم فقط اوست؛ زيرا مالکیت تابع خالقیت است.
ربط مالکیت و خالقیت:
مالکیت یعنی امکان تصرّف. و فقط موجودي ميتواند تصرف کند که خالق باشد. پس او مالک است و امکان تصرف دارد؛ زيرا او خالق است. با اين بيان مشخص شد كه توحید مالکیت فرعی از توحید خالقیت است.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(مائده / 18)؛ و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو مىباشد از آن خداست، و بازگشت [همه] به سوى اوست.
لام در «لله» لام ملكيت و مالكيت است. «المصير» يعني شدن هاي جهان و درحقيقت یعنی قوس صعود، به سمت یکی و آن ذات حق است.
توحید مالکیت يعني مالک فقط خداست و تمامي مالکیّتها تکویناً و تشریعاً از آن اوست. به عبارت ديگر توحید مالکیت یعنی اینکه فقط یک مالک میتواند تصرف کند. اجل، امد، بیش و کم رزق انسانها و کلاً تمام تدبیرها در کائنات همگی یکی از جلوههای مالکیّت است. خدا میدهد یا میگیرد، قابض و شافي است؛ زيرا مالک است.
پيامدهاي توحيد مالكيّت
پیامد اول: بشر مالک هیچ چیز نیست.
سؤال: انسان مالک سعی و تلاش خود هست؛ زيرا قرآن فرمود « لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[1]؟ جواب: انسان مالک هست امّا مالکیتش جلوهای از مالکیّت و به اذن خداست. همان که به تو داد میتواند در لحظه از تو بگیرد.
انسان بايد بداند که اولاً قدرت سعی را خدا داده و ثانیاً اگر تلاش کردی خدا تو را به آنجا رساند. در حقيقت اين معناي توکل است كه سعی از بنده و ترتّب نتیجه از خدا. پس اگر تلاش کرد و به نتیجه نرسید ناراحت و نگران نباشد.
پیامد دوم: احساس مالكيّت نداشته باشيم.
احساس تملک جویی بشر با توحید مالکیت خدا قابل جمع نیست. توضیح بیشتر: بايد اين نكته دانسته شود كه بین واقعیت و احساس واقعیت تفاوت است، چنانكه بين موفقیت و احساس موفقیت و بين امنيت و احساس امنيت فرق است. مثلاً ممکن است شخصی موفق باشد امّا احساس موفقیت نداشته باشد. و شخصي ديگر موفق نباشد ولي احساس موفقیت داشته باشد(فرد متكبّر).
لازمه توحید مالکیت این است که تو مالک نیستی ولی احساس مالکیت نبايد داشته باشي. براي روشن شدن مطلب به مثالهاي ذيل توجه كنيد
مثال(1): شخصي همسایه پولداراي دارد همسايه او براي چند روزي ميخواهد به مسافرت برود. نگهداری از منزل، ماشین و فرزندش را به همسايه خود ميسپارد. آيا نگاه آن شخص نسبت به وسایل خانه، فرزند و منزل همسایه نگاه مالکیت است؟ خیر. نسبت به هیچ کدام نگاه مالکیت نیست بلكه احساس امانت داری دارد، پس باید خوب امانتداری کند.
شخصی مؤمن است که نگاهش به داشته های خود نگاه امانت باشد. این نگاه، نگاهی دینی است و با نگاه مالکیّت خدا سازگار است.
مثال(2): بدن و امکانات و داشته ها داده خدا و همگي امانت است و انسان فقط مالک ناداشته های خویش است نه داشته های خویش؛ زیرا خداوند فرمود:
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ (فاطر/15)؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است.
مثال(3): صندوقدار بانک فقط پول می گیرد و پول می دهد. سؤال: حسّ صندوقدار نسبت به پولها چگونه حسّي است؛ حسّ مالکیت دارد یا حس امانت است؟ در پاسخ بايد گفت حس او حس امانت است.
مؤمن کسی است که حسّش نسبت به اموالش حس صندوقدار بانک باشد. مؤمن باید تمرین کند نگاهش را عوض کند، مهمترین تغییرها تغییر در نگاه و بینش است. مؤمن کسی است که نگاه را از مالکیّت به نگاه امانت برگرداند. روح و جسم تو هم امانت است. مهمترین حس مالکیت انسان، حس مالکیت نسبت به بدن و روح است. لحظه مرگ برای این شخص (با نگاه مالکیّت) سختترین لحظات است.
یکی از مهمترین وسیله برای کاهش تملک جویی: انفاق است. تعلق با زهد تضاد دارد. بیاییم احساسات تملک جویانه خود را به احساس امانتداربودن تغییر دهیم.
ساختار جهان: اگر به آن احساس مالکیّت داشته باشید از شما دور میشود. و اگر به آن احساس امانت داشته باشید به شما نزدیک میشود و خود را مسخّر شما میکند. امیرالمؤمنین (ع) ميفرمايد:
إنّك إن أقبلت على الدّنيا أدبرت.إنّك إن أدبرت عن الدّنيا أقبلت[2]؛اگر به دنیا اقبال (حس تعلق) کنید ادبار (فقر) خواهد کرد و اگر ادبار (زهد) کنید اقبال (ثروتمندي)خواهد کرد.
هر کس به پول و ثروت حس تعلّق داشته باشد ثروت از او فرار خواهد کرد و هر جامعهای که فقیرتر باشد نشان آن است که نگاه مالکیّت در آن بیشتر است. شخص موّحد معنا ندارد فقیر باشد. این خاصیّت جهان، قانون و سنّت سلوکی است.
پیامد سوم: احساس سبکي و رهایی
زمین همانطور که جسم انسان را جذب میکند، روح انسان را هم جذب می کند. زمینی که روح بشر را به خود جذب كرده وابسته میکند. وظیفه ديگر این است که از جذب دوم جلوگیری کند. یعنی احساس تملک را به احساس امانتداری تبدیل کند. هر کس از تملک کاست، روح او از تعلّق به جسم میکاهد.
رفتار امانتدار با مالک کاملاً فرق می کند. البته فقط كافيست انسان توجه كند. وقتی شما سوار ماشین می شوید، فقط شما استارت میزنید بقیه کارها را ماشین انجام می دهد. شما کافی است استارت کائنات را بزنید، بقیه کارها را خود کائنات انجام میدهد.
خلاصه اينكه هر کس با مالک جهان و مدبّر هم آهنگ و همنوا شود، خود را مالک چیزی نمی بیند و امانتدار می باشد و طبعاً جهان به او خدمت بيشتري ميدهد.