گزارش نشست علمی” روابط دختر و پسر در الگوی سبک زندگی اسلامی”
به گزارش اداره روابط عمومی موسسة سبک زندگی آل یاسین؛ یازدهمین نشست از سلسله نشست های علمی سبک زندگی اسلامی با عنوان ” روابط دختر و پسر در الگوی سبک زندگی اسلامی ” روز سه شنبه ۱۵ دی ماه ۹۴برگزار شد. در این نشست آقایان حجت الاسلام والمسلمین هادی حسین خانی معاون تهذیب حوزه های علمیه و حجت الاسلام و المسلمین محمود خلیلیان استاد حوزه و دانشگاه ضمن ارائه بحث، به بررسی و تبیین معیارها و شاخصه های مرتبط با موضوع نشست پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین حسینخانی:
منظور ما از روابط دختر و پسر ارتباطی است که این چند ویژگی را داشته باشد: ۱) نسبتاً طولانی و مداوم است. ۲) با ابراز عواطف و احساسات هم همراه است. ۳) معمولاً به صورت پنهانی و به دور از چشم خانوادهها است. ۴) معمولاً در محیط های غیررسمی مانند پارک و سینما یا فضای مجازی صورت میگیرد.
افراد از برقراری رابطه دوستانه با جنس مخالف انگیزههایی دارند که عبارتاند از:
۱)تامین محبت؛ این مسئله خصوصا در بین افرادی که پایگاه خانوادگی شان چندان محکم نیست و خانواده آن محبت لازم را نسبت به فرزندشان ابراز نمیکنند بیشتر مشاهده میشود.
۲) کنجکاوی؛ فرد کنجکاو است برای چنین رابطهای.
۳) نیاز غریزی به جنس مخالف؛ این نیاز به طور طبیعی در جوانان و نوجوانان وجود دارد.
۴) ارتقای سطح شخصیت اجتماعی؛ در بعضی از مجامع و جوامع ارتباط با جنس مخالف یک نشانه است برای رشد فرد؛ مثلاً هر کسی که روابطش بیشتر باشد شخصیت بالاتری دارد.
۵) انگیزههای نوع دوستانه؛ در مشاورهها دیدهایم که کسی واقعا حس میکند که باید به فرد دیگر کمک کند و وظیفه خود میداند که کمک کند و مشکل فرد را برطرف کند.
۶) همسرگزینی؛ افراد برای آشنایی با طرف مقابل به سمت هم میروند و استدلالشان این است که علت بالا بودن آمار طلاق در جامعه نبود شناخت لازم بین دو نفر است، اگر بتوانیم اطلاعاتمان را دقیقتر کنیم، انتخاب بهتری خواهیم داشت.
ارتباط بین دختر و پسر تأثیرات مثبت و منفی دارد که تأثیرات مثبت آن عبارتاند از:
۱) شناخت ویژگیهای جنس مخالف؛ ۲) تأمین نیاز عاطفی، به ویژه برای شخصی که در خانواده نیاز عاطفیاش تأمین نشده؛ ۳) شناخت عینی و بیواسطه طرف مقابل.
تأثیرات منفی این رابطه عبارتاند از:
۱) بروز رفتار تصنعی؛ ۲) اضطراب؛ ۳) کاهش سطح تمرکز؛ ۴) برخوردهای خشن خانوادهها؛ ۵) دلبستگی: ۶) تحریکات فزاینده؛ ۷) احتمال سوء استفاده طرف مقابل؛ ۸) قطع ارتباط از سوی طرف مقابل؛ ۹) افسردگی؛ ۱۰) بدبینی به جنس مخالف.
این روابط درصورت ازدواج نیز تأثیراتی منفی دارند:
۱) ازدواج بر اساس آشنایی سطحی؛ ۲) عدم حمایت خانوادهها ۳) سوءظن به همسر؛ ۴) سرخوردگی و دلسری.
جمعبندی و نتیجهگیری ما این است که حتی در بهترین حالت که این ارتباط ازدواج منجر شود نیز عدم اعتماد و سرخوردگی و عوارض فراوانی دارد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر خلیلیان:
میخواهم یکی دو تا از انگیزهها را با فرصتی که در اختیارم است تبیین روانشناختی کنم. من این روابط را میخواهم از نوجوانی ردیابی کنم. اریکسون در روانشناسی شخصیت در موضوع رشد اجتماعی هشت مرحله را مطرح میکند که مرحله پنجم آن مرحله هویتیابی است. وقتی نوجوان در فضای رشد اجتماعی قرار میگیرد یکی از دغدغههایش هویتیابی است. اینکه من کی هستم؟ چی هستم؟ چه نقشی دارم؟ و سؤالاتی از این دست. در نوجوان آن هویت سابق دیگر پاسخگو نیست و به دنبال هویت جدیدی میگردد. بنابراین یکی از اساسیترین انگیزههایی که مؤثر در روابط پسر و دختر، ابراز وجود است.
نوجوان نیاز دارد که بگوید من مستقل شدهام و از آن موقعیت سابق خودم جدا شدهام و هویت جدید را عرضه کند به خانوادهها و جامعه بزرگسال؛ اما جامعه و خانواده این ظهور را به رسمیت نمیشناسد و مثلاً میگوید «دهانت بوی شیر میدهد». بنابراین نوجوان به سمت همکیشان و همسالان خودش میرود. آنان در آن گروه رفتارهای بزرگترها را تکرار میکنند و مثلاً یکدیگر را دعوت میکنند و خرج میدهند.
اریکسون معتقد است که برای شناخت خود (Self) سه راه و منبع وجود دارد: ۱) مقایسه اجتماعی؛ از سه تا شش سالگی انسان از این طریق خود را میشناسد، یعنی میبیند که دیگران دربارهاش چه قضاوتی دارند. ۲) بازخوردها؛ یعنی فرد خود را بروز میدهد و بعد واکنش جامعه را میبیند. این رفتار بعد از شش سالگی رخ میدهد. ۳) خود مشاهدهگری: یعنی فرد خودش را نظاره میکند و به آگاهی از خود دست مییابد. این رفتار مربوط به نوجوانی و جوانی و بزرگسالی است. بهترین منبع برای شناخت خود در دوران نوجوانی، استفاده از خودمشاهدهگری است. البته توازن باید رعایت شود. حال اگر خود مشاهدهگری کاهش پیدا کند، مشکلاتی ایجاد میشود؛ مانند اینکه نوجوانی که در گروه همسالان است، بیش از اینکه خودمشاهدهگری داشته باشد، تحت تأثیر مقایسه اجتماعی و بازخوردهای دوستانش است؛ این امر باعث میشود رفتارش تصنعی شود و رفتارهای جرئتآمیزش کاهش پیدا کند، یعنی بلهگو شود. در روابط دختر و پسر این را زیاد میبینیم که تحتتأثیر بازخوردهایی که گروه به نوجوان میدهد، فرد مجبور میشود علیرغم میل باطنی رابطه با جنس مخالف برقرار کند. بسیاری از این دخترهایی که در روابط قرار میگیرند به این نتیجه میرسند که رابطه خوب نیست؛ ولی نمیتوانند از آن اجتناب کنند و مثلاً میگویند که همه اینطوری بودند.
یکی دیگر از انگیزههای رابطه ارضای نیاز جنسی است. کودکان از تولد تا حدود دو سالگی، جنسیت را نمیفهمند. از دوسالگی تا حدود پیشدبستانی، کودکان جنسیت را میفهمند، یعنی پسری و دختری را میفهمند. یعنی تمایز بین پسری دختری به لحاظ اندام جنسی را میفهمند، هم اما کارکردش را نمیدانند. سپس در اوایل مدرسه روابط پسر و دختر تا قبل از دوران بلوغ یک رابطه تنفرآمیز است و برای هم شاخ و شانه میکشند. اینجاست که آن هویت جنسیتی شکل میگیرد. بعد از بلوغ دیگر گرایش به جنس مخالف شروع میشود و فرد دوست دارد که رابطه برقرار کند.