خودآگاهی راهی به سوی اعتماد به نفس

نویسنده: دکتر محمدتقی فعالی

از مهم‌ترین عواملی که به انسان کمک می‌کند، زندگی خوب و بهینه‌ای داشته باشد، داشتن آگاهی از خویشتن است. فرد خودآگاه می‌تواند به ارزش‌های خویش دست یابد و از مواهب خدادادی بهره‌مند شود. آگاهی به خویشتن و خودشناسی در دو سطح قابل بررسی است:

سطح اول) داشته‌ها و ناداشته‌ها

خودآگاهی بدین معنا است که انسان شناخت مناسبی از خواسته‌ها، اهداف، نیازها، احساسات، ارزش‌ها، نقاط ضعف و نقاط قوت خویش داشته باشد. ضعف در خودآگاهی با بسیاری از بیماری‌ها و آسیب‌های روانی همراه است. مشکلات اجتماعی و روحی که با خودآگاهی ضعیف می‌تواند همراه باشد عبارتند از: افسردگی، اضطراب، احساس حقارت‌نفس، مشکلات ارتباطی، فرار، جدایی عاطفی، سوء مصرف مواد و اعتماد به نفسِ پائین.
خودآگاهی به توانایی انسان در درک ویژگی‌های فردی و اجتماعی شخص کمک می‌کند به‌گونه‌ای که وی را قادر می‌سازد نسبت به علایق، تمایلات، نیازها، ضعف‌ها و توانایی‌های خویش شناخت صحیح کسب کند و در پرتو آن بتواند به سازگاری فردی و اجتماعی دست یابد. خودآگاهی، ارتباطی مستقیم با اعتماد به نفس دارد به‌گونه‌ای که مبنا و پایه برای اعتماد به خود محسوب می‌شود؛ زیرا شخص تا استعدادها، توانمندی‌ها، خواسته‌ها و داشته‌های خویش را نشناسد، نمی‌تواند بر آن‌ها اعتماد ورزد و با استفاده از داشته‌ها، ضعف‌ها و نیازهای خویش را ترمیم سازد.
عزّت‌نفس و اعتماد به خود پیامد مجموعة عوامل فردی و اجتماعی است که در فرایند زمانی حاصل می‌آید یا تضعیف می‌شود. خودباوری به احساسی در شخص اشاره دارد که تحت تأثیر عوامل گوناگونی نظیر عملکردها، موفقیت‌ها، توانایی‌ها و داوری‌های دیگران شکل می‌گیرد. انسان‌ها معمولاً در نتیجۀ واکنش‌هایی که از دیگران، به ویژه از افراد مهم دریافت می‌کنند، نگرش‌هایی در مورد باارزش بودن یا نبودن خویش به دست می‌آورند. خودارزشمندیِ بالا نشان‌دهندۀ احساسات شخصی است که به آسانی تحت تأثیر دیدگاه‌های منفی دیگران قرار نمی‌گیرد.
عزّت‌نفسِ پایین یکی از عوامل بازدارندۀ رشد فردی و اجتماعی است که گاهی فرد را وابسته به گروه‌های بزهکار می‌کند. آنان توان تصمیم‌گیری مستقل را از دست می‌دهند و در برخورد با تعارضات، تحت تأثیر نگاه‌های منفی دیگران قرار می‌گیرند.
خودآگاهی به انسان خودارزشمندی می‌دهد و احساس خودارزشمندی برای انسان، اعتماد به نفس بالا به ارمغان می‌آورد. برای داشتن اعتماد به نفس، فرد باید نخست بداند کدام خواسته‌ها، نیازها، احساس‌ها، ارزش‌ها، ضعف‌ها و قوت‌ها درون اوست؟ او نخست باید بداند به‌دنبال چیست؟ او نخست باید بداند چه چیزهایی در او احساسی خوب ایجاد می‌کند؟ و او نخست باید بداند چگونه به رشد و تعالی می‌رسد؟ و سپس باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کند تا با اتّکا بر داشته‌های خویش به ناداشته‌ها دست یابد.

یک) خودپندارۀ صحیح

از مهم‌ترین ابعاد خودآگاهی، داشتن شناخت درست از خود و ابعاد درونی خویش است. ناتوانی در شناخت خویشتن یا داشتن شناخت نادرست از خود، می‌تواند نقش جبران‌ناپذیری در بروز آسیب‌های روانی داشته باشد. خودپنداره به ارزیابی هر فردی گفته می‌شود که درباره خود و ابعاد وجودی خویش دارد. خودپنداره بدین معنا است ما خود را چگونه می‌بینیم؟ چه برداشتی از خویش داریم؟ و تا چه اندازه کاستی‌ها و توانایی‌های خویش را می‌شناسیم؟
اهمیتِ داشتنِ خودپندارۀ صحیح بدین لحاظ است که اولاً برداشت هر فرد از خودش، در رفتار وی تأثیر مستقیم دارد. مثلا دانش‌آموزی که فکر می‌کند ریاضی او خوب است، با این درس ارتباط مناسبی برقرار می‌کند و برای آن زحمت بیشتری می‌کشد و طبعاً به نتیجة بهتری می‌رسد. امّا شخصی که مثلا همواره فکر می‌کند در زبان‌آموزی ضعیف است، نتیجه‌ای مطلوب از درس زبان نخواهد گرفت. ثانیاً خودپنداره‌ها بر دیگر احساسات انسان تأثیرگذارند. کسانی که خودپندارۀ مثبتی از خویش دارند در مقایسه با کسانی که نگرش منفی از خود دارند، از اعتماد به نفس بالاتری برخوردارند و احتمالاً سراغ رفتارهای پرخطر نظیر استفاده از مواد مخدر نمی‌روند.
خودآگاهی راهی است جهت کسب خودپندارة درست و ارزیابی صحیح از خویشتن. کسی که نگاهی واقع‌بینانه نسبت به درون خویش داشته باشد و ضعف‌ها، کاستی‌ها و توانایی‌های خویش را آن‌گونه که هستند، بشناسد، بهتر می‌تواند از ضعف‌های خویش بکاهد و بر توانمندی‌های خود بیافزاید.
قرآن کریم به زیبایی مسئله‌ی «بصیرت نفس» را پیش می‌کشد. در نگاه قرآن، انسان نسبت به نفس خویش می‌تواند بصیرت داشته و از این خودآگاهی در راستای نیل به اهداف استفاده کند:
«بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ؛ بلکه انسان خود بر نفس خویشتن بیناست.»
تفاسیر درباره این آیه شریفه به دو معنا اشاره دارند؛  معنای اول این‌که جوارح بر انسان در قیامت شهادت می‌دهند. هر کسی در دنیا عملی انجام دهد، آن عمل را با اندام خویش انجام داده است. این اندام نسبت به اعمالی که انجام می‌دهند، عالِم‌اند و ناآگاه از رفتار خویش نیستند؛ زیرا به‌طور کلی همه چیز در این جهان باشعور است. در صحنۀ قیامت جوارح انسان علیه و یا به نفع او شهادت می‌دهند.
معنای دوم این‌که انسان نسبت به درون و ابعاد وجودی خویش آگاه است. در این آیه از تعبیر «علی» و نیز «ة» در کلمه «بصیرة» استفاده شده است که به معنای مبالغه در اطلاع و آگاهی است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اظهار می‌دارد که بصیرت به معنای رؤیت قلبی و ادراک باطنی است.  لذا مفاد آیه این است که انسان‌ها به صورت طبیعی نسبت به درون خویش و کاستی‌ها و توانایی‌های خود آگاهند، امّا ممکن است به آن بی‌توجه بوده و غفلت ورزند. خداوند به انسان خودآگاهی داده است، هر کس از آن بهره برد به سود خود اوست و هر کس از آن غفلت ورزد، زیان کرده است.

دو) ویژگی‌ها

افرادی که دارای خودآگاهی بالا باشند، دارای خصایصی هستند که از طریق آن‌ها می‌توان میزان عزّت‌نفس و اعتماد به نفس‌شان را سنجید؛ آنان می‌توانند اشیاء را به صورت دقیق ببینند، از پذیرش واقعیت اِبایی ندارند گرچه علیه آنان باشد، افرادی صریح و راستگویند، در امور آنان می‌توان نظم و ترتیب را دید، هرگاه با مشکلی مواجه شوند برای آن راه‌حل بلکه راه‌حل‌هایی می‌یابند نه این‌که خود را در چنبرۀ مشکلات ناتوان ببینند، به دیگران احترام می‌گذارند، احساسات خویش را به خوبی می‌شناسند، افراد ارزش‌مدار بوده ارزش‌های مقدس را می‌شناسد و اطاعت می‌کنند، نسبت به جهان و آینده خوش‌بین هستند، کاستی‌ها و ضعف‌های خود را به خوبی شناخته و خودانتقادی می‌کنند، از شکست‌ها نمی‌هراسند و همیشه از آن‌ها پلی برای نیل به پیروزی می‌سازند، افرادی مسئولیت‌پذیرند و برای نیل به اهداف عالی، همتی عالی دارند.

سه) محورها

خودآگاهی محورهای گوناگونی دارد:
ظرفیت‌شناسی: آشنایی فرد با قابلیت‌ها و توانمندی‌های خود بخشی از خودآگاهی را شامل می‌شود. کسی که داشته‌ها و توانایی‌های خود را می‌شناسد و آن‌ها را می‌بیند و در برابر حق شکرگزار باشد، خداوند بر وی افزوده و او را بهره‌مند می‌سازد:
«لَئِن شَکرْتُمْ لأَزِیدَنَّکمْ؛ اگر واقعاً سپاس‌گزاری کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد.»
در این شریفه دو نکته گفتنی است:
یکی این‌که آیه بیانگر قانون سلوکی و ایمانی است: هر کس شکر کند، خداوند افزایش می‌دهد. پس شکر و سپاس نشانۀ وفور و فراوانی است. نکته دوم این‌که آیه فرمود: افزایش می‌دهیم شما را (لأزیدنکم)، آیه نفرمود: لأزیدنّ نِعَمَکُم، به معنای افزایش می‌دهیم نعمت‌های شما را. لذا معنای دقیق آیه این نیست: شکر نعمت، «نعمتت» افزون کند بلکه معنای آیه این است: شکر نعمت، «تو» را افزون کند.
افزایش انسان به معنای «شرح صدر» است. کسی که نعمت‌های درونی و بیرونی را ببیند و برای تک‌تک آن‌ها «برنامة شکر» داشته باشد، خداوند خودِ او را فربه می‌کند؛ خداوند بینش او را وسعت می‌بخشد، خداوند توانایی‌های درونی او را افزایش می‌دهد و خداوند به وی احساسات آسمانی عطا می‌کند. او در این‌صورت بهتر می‌بیند، از فکر باز بهره‌مند می‌گردد، با مشکلات بهتر سازگار می‌شود و تحملش افزایش می‌یابد.

شکرگزاری، راهی است برای شرح صدر، بینش وسیع، فکر باز، احساسات آسمانی و تحمل بالا.
حقوق‌شناسی: خودآگاهی موجب می‌شود که انسان حقوق متقابل خود و دیگران را بداند، مسئولیت‌ها را بفهمد و بر این‌ اساس روابط اجتماعی مناسبی داشته باشد. رسالۀ حقوق امام سجاد، تعالیم گران‌سنگی در این زمینه ارائه می‌دهد.
کاستی و توانایی‌شناسی: از محورهای مهم خودآگاهی این است که انسان ضعف‌ها و قوت‌های خویش را به‌خوبی می‌شناسد. البته شناخت کمبودها و توانمندی‌ها به‌خودی خود مطلوب نیست بلکه انسان کاستی‌های خود را می‌شناسد تا از آن‌ها بکاهد و نیز توانایی‌ها و قوت‌های خود را می‌شناسد تا بر آن‌ها بیفزاید. پذیرفتن کاستی، مطلوب است امّا نباید به‌صورت یک بیماری روانی نظیر افسردگی درآید بلکه ما فقط نقص‌ها و کاستی‌های خود را می‌شناسیم تا آن‌ها را ترمیم ساخته و برطرف کنیم.
نیازشناسی: هر انسانی نیازهایی دارد. نیازها به دو صورت کمبود‌ها یا نبودها ظهور پیدا می‌کنند. خلأها و احتیاج‌ها را باید شناخت تا راهی برای جبران آن‌ها پیدا کرد. نیازها منشأ ظهور خواسته‌ها می‌شوند. لذا نیازشناسی به معنای آگاهی از خواسته‌ها و مطالبات خویش است.
هدف‌شناسی: فرد خودباور برای خویش اهدافی را تصویر می‌کند. او بی‌هدف گام برنمی‌دارد و هرگز پراکنده‌کار نیست. از محورهای خودآگاهی، تنظیم اهداف و مقاصد است. خداوند با استفاده از واژه «عبث» ما را متوجه این نکته می‌کند که انسان در این جهان گام گذارده است تا به هدفی والا دست یابد. هدف از بودن انسان و زیستن وی در دنیا یک چیز بیش نیست و آن این‌که آسمانی شود، با خدا آشتی کند و از کارهای خود پلی برای صعود به عالم بالا بسازد:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثًا وَأَنَّکمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‌ایم و این‌که شما به سوی ما بازگردانیده نمی‌شوید.»
احساس‌شناسی: از ابعاد مهم آگاهی، شناخت احساسات خویشتن است. ناتوانی در شناخت احساسات خود، مشکلات مهمّی برای فرد ایجاد می‌کند. عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند که احساسات، موضوع بی‌اهمیتی است و چندان قابل توجه نیست لذا از آن غفلت وزیده مبتلا به ناآگاهی می‌شوند.
بازشناسی احساسات درونی مهم است؛ زیرا اولاً احساسات دو گونه است: زمینی و آسمانی. برخی احساسات نظیر حسادت، حرص و عداوت در بیشتر موارد زمینی و شیطانی محسوب می‌شوند امّا احساساتی نظیر آرامش، خشیت از خدا، تواضع و ایمان احساسات آسمانی به حساب می‌آیند. ناتوانی در شناخت احساسات موجب می‌شود که انسان راهی به احساسات آسمانی نداشته باشد.
ثانیاً احساسات، تنطیم‌کنندۀ رفتارهای انسان است. شناخت دقیق احساسات درونی به انسان یاد می‌دهد تا رفتار آدمی کنترل شود و انسان بتواند بر اعمال و سرنوشت خویش تسلط یابد. لذا شناخت دقیق و درست احساسات درونی به انسان قدرت مهارِ درون، رفتار و آیندة خود را می‌دهد. مثلا فردی که بداند در کدام شرایط خشمگین می‌شود، می‌تواند جهت مهار خویش، خود را در آن شرایط قرار ندهد یا به هنگام بروز خشم، راهی برای مهار آن بیابد.
ارزش‌شناسی: رفتارهای انسان بر اساس ارزش‌هایی تنظیم می‌شوند که وی به آنها معتقد است. اگر ایثار و گذشت برای فردی ارزش باشد رفتار او ایثارگرانه خواهد بود مثلا وی به هنگام تقسیم غنایم، خود را در آخر صف قرار می‌دهد و دیگران را مقدم می‌شمارد. امّا رفتار کسی که ملاک ارزشش، سودگروی و خودپرستی باشد به‌گونه‌ای دیگر است.

چهار) پیامدها

خودآگاهی به انسان کمک می‌دهد تا به نتایج مثبتی دست یابد:
کنترل احساسات: فردی که احساسات خود را به خوبی شناسایی کند و از آن آگاه باشد، توان کنترل احساسات را به دست خویش می‌گیرد. با توجه به این‌که بسیاری از رفتارهای بزهکارانه نظیر پرخاش‌گری، اعتیاد و رفتارهای پرخطر جنسی حاصل رهاسازی احساسات است، مهار هیجانات احساسی می‌تواند مهم باشد.
کاهش کاستی‌ها: فرد خودآگاه از ضعف‌ها و کاستی‌های خود، آگاه است و از این طریق قادر خواهد بود ضعف‌های خود را ترمیم سازد و به سمت کمال پیش رود.
ارتباط سالم: خودآگاهی موجب می‌شود که انسان از حدود و حقوق خود و دیگران به خوبی اطلاع داشته باشد و با رعایت وظایف و مسئولیت‌های خویش، با دیگران ارتباط سالم و مناسب برقرار نماید.
اهداف واقعی: اهداف واقع‌بینانه با خودآگاهی حاصل می‌آید؛ کسانی که در سر اهداف ایده‌آل، تخیلی و دست‌نایافتنی می‌پرورانند، در تنظیم رفتار صحیح، عاجز می‌مانند و در نتیجه به ناکامی، بی‌بندباری و بزهکاری مبتلا می‌شوند.
تنظیم ارزش‌های والا: خودآگاهی به انسان مدد می‌رساند تا ملاک‌های درستی برای ارزش‌های خویش بیابد و از این طریق زندگی ارزشمندی برای خود دست‌وپا نماید. بر این ‌اساس وی از دنبال کردن ارزش‌های کاذب خودداری نموده با آرامش عمیق زندگی خود را طی می‌کند.
پیروزی بزرگ: خودشناسی برای انسان پیروزی بزرگی به ارمغان می‌آورد:
«کفی بِالمرءِ مَعرِفَةً أن یَعرِف نَفسَهٌ؛ انسان را همین شناخت بس که خود را بشناسد.»
شناخت دقیق دیگران: کسی که به خویشتن واقف گردد، توان شناخت دیگران را کسب می‌کند؛ زیرا انسان‌ها از یک ریشه‌اند و هویت مشترک دارند:
«مَن جَهِلَ نَفسَهٌ کان بِغَیرِ نَفسِهِ أجهَلَ؛ کسی که خود را نشناسد، دیگری را کم‌تر می‌شناسد.»
راهیابی به حقیقت: اگر کسی از شناخت خود غفلت ورزد، از راه نجات دور افتاده امر او به سامان نمی‌رسد:
«مَن لَم یَعرِف نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبیل النجاةِ وَ خبَطِه فی الضّلالِ و الجهالات؛ هر که خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانی‌ها قدم نهاد.»
توحید: خودشناسی برای انسان خداشناسی و یکتاشناسی را هدیه می‌کند:
«عَجِبتُ لِمَن یَجهَلُ نَفسَهُ کَیفَ یَعرِفُ رَّبُه؟!؛ در شگفتم از کسی که خود را نمی‌شناسد، چگونه پروردگارش را می‌شناسد؟!»
تحول و رسیدن به الگوهای والای انسانی تنها از طریق خودشناسی و آگاهی به خویشتن فراهم می‌آید:
«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ؛ بگو این است راه من که من و هر کس پیروی‌ام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت می‌کنیم.»
بصیرت، دانش و معرفتی است که با آن می‌توان حق را از باطل تمییز داد. انسانِ با بصیرت، نیک و بد را می‌شناسد، پردۀ عذر و فریب را از پیش چشمان می‌افکند و از این طریق هدایت یافته در اصلاح درون پیروزمند می‌باشد.
غزالی مقام آگاهی و بصیرت را تا بدان حد بالا می‌داند که آن را کلید سعادت معرفی می‌نماید و پردۀ غفلت و فرهیختگی را منبعی برای شقاوت. قلب، جایگاه معرفت است به شرط آن‌که فارغ از شهوات دنیوی باشد؛ زیرا قلب از عالم ملکوت است. زمانی که قلب از مرحلۀ خودآگاهی عبور کرد و برای خدا خالص گردید و ریاضات شرعیه پیشه کرد، از اعمال پست رهایی خواهد یافت.

سطح دوم) احساس عمیق وابستگی

ممکن است خودشناسی و خودآگاهی ناظر به معنای عمیق‌تری باشد. ماجرا به عالم ذر و عالم الست بازمی‌گردد: خداوند به تمام انسان‌ها فراخوان داد و فرزندان آدم را از صلب پدران‌شان خارج نمود. این بارِ عام و اجتماع تمامی عالمیان در عالم ذر به منظور تحقق یک امر بود: انسان‌ها بر حقیقت خویش واقف گردند و به ربوبیت خدا گواهی دهند.
علی‌رغم مباحث فراوانی که در تفاسیر آمده است  دو نکته شایان ذکر است؛ نکته‌ای اول به این تعبیر بازمی‌گردد: اشهدهم علی انفسهم. «اِشهاد» به معنای احضار، امری نزد کسی و ارائه حقیقت آن امر است. هرگاه حقیقت امری از طریق علم شهودی برملا گردد و انسان کاملا بر آن احاطه یابد، اشهاد محقق شده است.  پس مفاد تعبیر مزبور این است که خداوند در عالم ذر به انسان‌ها توان داد تا حقیقت خویش را به صورت آشکار ببینند.
نکته‌ای دوم این‌که بعد از آن‌که انسان‌ها حقیقت خویش را یافتند خداوند از آنان سؤال می‌کند: آیا «من» ربّ شما نیستم؟ (الست بربکم). در حدیثی از امام صادق آمده است  که خداوند به آنان نفرمود: آیا شما «ربّی» ندارید؟ بلکه فرمود: آیا «من» ربّ شما نیستم؟ پرواضح است که خداوند در عالم ذر حجاب‌ها را از پیش چشم بندگان برداشت و آنان «به صورت مستقیم» او را دیدند. لذا رابطه انسان‌ها در عالم ذر با خدا رابطۀ من ـ او نبود بلکه از نوع رابطه من ـ تو بود. بدین معنا که انسان‌ها پروردگار خویش را در عالم ذر «به نحوی» مشاهده کردند و نه «او» بلکه «تو» را دیدند.
اگر دو نکتة پیش‌گفته را با یکدیگر ملاحظه کنیم به‌دست می‌آید که انسان‌ها در عالم الست از یک‌سو حقیقت خویش را دیدند و از سوی‌دیگر پروردگار خود را و در نهایت او را به ربوبیت پذیرفتند و از این طریق پیمان با خدایشان در عالم الست بستند. در این‌جا پرسشی رخ می‌نماید و آن این‌که چگونه انسان‌ها از مشاهدة حقیقت خود به ربوبیت خدا رسیدند؟ پاسخ را می‌توان در یک نکتۀ عمیق یافت و آن این‌که وجود انسان چیزی جز «فقر» نیست و پیداست که مشاهده «فقر» خویش دقیقاً مشاهدۀ «غنای» خداوند است:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ ای مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز ستوده است.»
چون نیک بنگریم سراپای وجود انسان نیاز است؛ انسان نیازمند اکسیژن، غذا، آب، مسکن، لباس و ده‌ها بلکه صدها پدیدة دیگر است. اگر نیاز انسان را فقط به هوا بررسی کنیم سر از کهکشان‌ها در می‌آوریم، اگر برای یک ثانیه خون داخل رگ منعقد شود، چه بسا صدمۀ جبران‌ناپذیری به انسان وارد شود و اگر تنها یک عضو یا یک سلول از انسان مختل گردد عجز انسان آشکار می‌شود. قانون کلی این‌که به هر میزان انسان نیازهای خویش را بیشتر بشناسد و به عمق وابستگی خویش آگاه گردد، بی‌نیازی مبدأ عالم را بهتر می‌فهمد و به این حقیقت پی می‌برد که اگر او لحظه‌ای به ما نگاه نکند، نابودی قطعی است؛ امّا خداوند، رحمان است و هرگز برای نابود کردن نیافرید. او آفرید تا بسط رحمت دهد.
تأمل در احادیث، ما را با مضمون «معرفت نفس» آشنا می‌کند. معرفت نفس و خودشناسی ناظر به هر دو سطح خودآگاهی می‌تواند باشد. خودشناسی از یک‌سو کاستی‌ها، توانایی‌ها و خواسته‌های انسان را نشان می‌دهد (سطح اول) و از سوی‌دیگر می‌تواند به معنای عمیق‌تری بکار رود؛ بدین معنا که خودشناسی چیزی جز فقرشناسی انسان و نیازشناسی مطلق او نیست (سطح دوم).
گفتنی این‌که از آیه ذر بدست می‌آید که معرفت نفس (اشهدهم علی انفسهم) همان معرفت رب (الست بربکم) می‌باشد. به بیان دیگر خودشناسی مقدمه‌ای برای خداشناسی نیست بلکه همان خداشناسی است:
«مَن عَرَف نَفسَه فَقَد عَرَف رَبَّه؛ هر کس خود را شناخت، خدا را شناخت.»
درنگ در حدیث به ما نشان می‌دهد که معصوم نفرمود: هر کس خود را شناخت، خدا را «خواهد» شناخت (یَعرِف) بلکه فعل «عَرَفَ» در هر دو طرف به صورت ماضی آمده است. پس خودشناسی و خداشناسی دو امر منفک از یکدیگر نیستند تا یکی مقدمه و دیگری نتیجه می‌باشد بلکه آن دو حقیقتاً یکی است. یک نگاه به خود به عنوان موجود وابسته، نگاه به خدا به عنوان وجود بی‌نیاز است. شایان ذکر است که ملاصدرا از همین مضامین عمیق دینی مسئله «امکان فقری» و «فقر وجودی» را در فلسفه به دست آورد و آن را ابداعی در حکمت متعالیه تلقی نمود.
امام علی(ع) فرمود:
«اَفضَلُ المَعرِفةِ مَعرفةُ الاِنسان نَفسَه؛ برترین شناخت، خودشناسی انسان است.»
حضرت علی(ع) فرمود:
«أفضَلُ الحِکمةِ مَعرِفَةُ الانسانِ نَفسَهُ وُ وُقوُنُه عند قدِرِهِ؛ برترین حکمت این است که انسان خود را بشناسد و اندازه خویش را نگه دارد.»
فخر کائنات  بیان داشت:
«غایةُ المَعرِفَةِ أن یَعرفَ المرءُ نَفسَهُ؛ نهایت معرفت این است که آدمی خود را بشناسد.»
امام اول(ع) شیعیان اظهار داشت:
«أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الانسانِ نَفسَهُ، فمن عَرَفَ نَفسَه عَقَلَ وَ مَن جَهِلَها ضَلّ؛ برترین خردورزی، خودشناسی انسان است. پس هر که خود را شناخت خردمند شد و هر که خود را نشناخت گمراه گشت.»
مولا علی(ع) فرمود:
«لاتَجهَل نَفسَک، فإنّ الجاهِلَ مَعرَفَة نفسِهِ جاهِلٌ بکل شیء؛ به خویشتن ناآگاه مباش؛ زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمی‌شناسد.»
امام علی(ع) بیان داشت:
«عَجِبتُ لِمَن یَنشُد ضالَّتُةُ و قد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطُلُبها؛ در شگفتم از کسی که گمشده خود را می‌جوید، اما خویشتن را گم کرده و آن را نمی‌جوید.»
مولا امیرالمومنین(ع) اظهار داشت:
«مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِغَیر نَفسِهِ تَحَیّر فی الظّلماتِ و ارتَکَبَ فی الهَلَکاتِ؛ هر کس نفس خود را به غیر نفس خود مشغول دارد، در تاریکی‌ها سرگردان می‌شود و در ورطه هلاکت‌ها گرفتار آید.»
حاصل آن‌که خودآگاهی و خودشناسی راهی مؤثر در کسب اعتماد به نفس و سلامت روان می‌باشد. انسان برای این‌که بهتر عمل کند، باید خود را باور کند و برای خودباوری و تحقق‌بخشی به اهداف خود راهی جز شناخت ابعاد درونی خویش ندارد. ازاین‌رو است که شعار «خودت را بشناس» ریشه در ادیان کهن و تاریخ بشر دارد. خودآگاهی اولین موهبتی است که ما به عنوان انسان از آن برخورداریم. ما می‌توانیم بر حقیقت خویش واقف گردیم، افکار و احساسات خود را ارزیابی کنیم و از این طریق تغییرات و اصلاحات مطلوبی درون خود ایجاد نماییم. شاید دیگر موجودات از چنین موهبت و قدرتی بی‌بهره باشند.

پایش سبک زندگی، سال سوم، شماره ۱۴، مرداد ۱۳۹۵، صفحات ۱۰-۱۷.
مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.